کلمه جو
صفحه اصلی

بولی

مترادف و متضاد

boolean (صفت)
بولی

urinary (صفت)
بولی، ادراری، پیشابی، موجود در ادرار

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنچه که مربوط بپیشاب است آنچه از ادرار بدست آید آلوده بادرار منسوب بادرار .
تیز کردن جانور شکاری بر جانور دیگر و در هند باولی شهرت دارد .

لغت نامه دهخدا

بولی. [ ب َ / بُو ] ( ص نسبی ) آنچه که مربوط به پیشاب است . آنچه از ادرار بدست آید. آلوده به ادرار. منسوب به ادرار. ( فرهنگ فارسی معین ).

بولی. [ ب َ ] ( اِ ) تیز کردن جانور شکاری بر جانور دیگر و در هند، باولی شهرت دارد. ( غیاث ). و رجوع به ماده بعد شود.

بولی. ( اِخ ) تیره ای از طایفه ملکشاهی در پشتکوه. ( جغرافیای سیاسی کیهان ص 68 ).

بولی . (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ ملکشاهی در پشتکوه . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 68).


بولی . [ ب َ ] (اِ) تیز کردن جانور شکاری بر جانور دیگر و در هند، باولی شهرت دارد. (غیاث ). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.


بولی . [ ب َ / بُو ] (ص نسبی ) آنچه که مربوط به پیشاب است . آنچه از ادرار بدست آید. آلوده به ادرار. منسوب به ادرار. (فرهنگ فارسی معین ).


دانشنامه عمومی

بولی ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
نوع داده بولی، یکی از انواع داده های مورد استفاده در زبان های برنامه نویسی
جبر بولی، زیر مجموعه ای از جبر که در آن مقدار متغیرها درست یا غلط هستند
مدار بولی، یک مدل ریاضی برای مدارهای منطقی دیجیتال
بولو یا بولی، شهری است در ترکیه
تابع بولی، تابعی که برای یک مقدار مشخص متغیرها، فقط می تواند مقدار ۰ یا ۱ داشته باشد
شبکه بولی، یک مدل در فیزیک آماری

گویش مازنی

لگدمال شده


/booli/ لگدمال شده

پیشنهاد کاربران

یکی از ایلات کردکه در استان ایلام و مناطق کردنشین عراق و بغداد سکونت دارند . . . زبان انها کردی کلهری است و انها به همراه ایل ارکوازی ، معروف به ایل هزاره هستند


کلمات دیگر: