کلمه جو
صفحه اصلی

الستر

فرهنگ فارسی

نام دو رودخانه است در ساکس اولی الستر سفید که به سا آل میریزد .

لغت نامه دهخدا

الستر. [ اِ ت ِ ] (اِخ ) نام دورودخانه است در ساکس (آلمان )، اولی الستر سفید که به سال میریزد و لایپزیک رامشروب میکند، طول آن 195 هزار گز است . دومی السترسیاه بطول 175 هزار گز که به رودخانه ٔ الب می پیوندد.


الستر. [ اُ ت ِ] (اِخ ) شمالی ترین ایالت از ایالات ایرلند قدیم ، از سال 1920 م . قسمت شرقی آن با مساحت 13564 هزار گز مربع و با سکنه ٔ 1370000 تن ایرلند شمالی را تشکیل داد، پایتخت آن بلفاست و با انگلستان متحد است . اما سه ناحیه ٔ غربی و جنوبی آن که عبارت بودند از دُنه گال ، کاوان و موناگان به جمهوری ایرلند پیوستند. مساحت آن 8012 هزار گز مربع و سکنه ٔ آن 253000 تن است .


الستر. [ اِ ت ِ ] ( اِخ ) نام دورودخانه است در ساکس ( آلمان )، اولی الستر سفید که به سال میریزد و لایپزیک رامشروب میکند، طول آن 195 هزار گز است. دومی السترسیاه بطول 175 هزار گز که به رودخانه الب می پیوندد.

الستر. [ اُ ت ِ] ( اِخ ) شمالی ترین ایالت از ایالات ایرلند قدیم ، از سال 1920 م. قسمت شرقی آن با مساحت 13564 هزار گز مربع و با سکنه 1370000 تن ایرلند شمالی را تشکیل داد، پایتخت آن بلفاست و با انگلستان متحد است. اما سه ناحیه غربی و جنوبی آن که عبارت بودند از دُنه گال ، کاوان و موناگان به جمهوری ایرلند پیوستند. مساحت آن 8012 هزار گز مربع و سکنه آن 253000 تن است.

دانشنامه عمومی

الستر دریاچه ای است در شهر هامبورگ که به البه می ریزد. این رود از کشور آلمان می گذرد.

دانشنامه آزاد فارسی

آلستر. آلستِر (Ulster)
کشور پادشاهی و استان سابق در شمال ایرلند. در ۱۴۶۱م ضمیمۀ انگلستان شد. از دورۀ جیمز دوم، جزء انگلستان و سپس اسکاتلند بود. در ۱۹۲۱ بین ایرلند شمالی و جمهوری ایرلندتقسیم شد.

اِلسْتِر (Elster)
اِلسْتِر
نام دو رود در آلمان: وایسه الستر (الستر سفید) که از جمهوری چک سرچشمه می گیرد، پس از چند کیلومتر وارد آلمان می شود و از پلاوئن، گِرا، و لایپزیگ می گذرد. طول آن ۱۹۳ کیلومتر است و در جنوب هاله به رود زاله می پیوندد. شوارتسه الستر (الستر سیاه) که سرچشمۀ آن در ساکس، شمال شرقی درسدناست. سپس ۱۸۸ کیلومتر در جهت شمال غربی جریان می یابد و نزدیک ویتنبرگبه رود البمی پیوندد.

پیشنهاد کاربران

الستر در زبان فارسی به معنى مقام و منزلت میباشد ( سفرنامه ٔ ناصرخسرو ) .

به معنی گل و طبیعت


کلمات دیگر: