زن نیکو زندگانی و نیکو خورش . زن دارای آسایش و رفاهیت .
منعمه
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( منعمة ) منعمة. [ م ُ ن َع ْ ع َ م َ ] ( ع ص ) زن نیکوزندگانی و نیکوخورش. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ): امراءة منعمة؛ زن دارای آسایش و رفاهیت. جاریة منعمة؛ دختر خوش گذران نیکوعیش و نیکوخورش. ( ناظم الاطباء ).
منعمة. [ م ُ ن َع ْ ع َ م َ ] (ع ص ) زن نیکوزندگانی و نیکوخورش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد): امراءة منعمة؛ زن دارای آسایش و رفاهیت . جاریة منعمة؛ دختر خوش گذران نیکوعیش و نیکوخورش . (ناظم الاطباء).
کلمات دیگر: