توانگری . مالدار .
منعمی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
منعمی. [ م ُ ع ِ ] ( حامص ) توانگری. مالداری :
منعمی زو خواه نه از گنج و مال
نصرت از وی خواه نی از عم و خال.
طوق دولت بندی اندر غل فقر.
منعمی زو خواه نه از گنج و مال
نصرت از وی خواه نی از عم و خال.
مولوی.
منعمی پنهان کنی در ذل فقرطوق دولت بندی اندر غل فقر.
مولوی ( مثنوی چ رمضانی ص 404 ).
رجوع به منعم شود.کلمات دیگر: