در حال مزیدن
مزان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
مزان. [ م ُزْ زا ] ( ع ص ) آراسته. ( ناظم الاطباء ). مُزدان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
مزان. [ م َ ] ( نف ، ق ) در حال مزیدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || مزنده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
مزان. [ م َ ] ( نف ، ق ) در حال مزیدن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). || مزنده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
مزان . [ م َ ] (نف ، ق ) در حال مزیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || مزنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
مزان . [ م ُزْ زا ] (ع ص ) آراسته . (ناظم الاطباء). مُزدان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کلمات دیگر: