کلمه جو
صفحه اصلی

مزارات

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع مزار : ۱- زیارتگاهها : واضعاف آن بر عمارت مساجد و معابد و اربطه و مدارس و قناطر ومصانع و مزارات متبرک و بقاع خیر صرف کرده است . ۲ - قبرها آرامگاهها . ۳ - کتابی که از زیارتگاهها و قبرها بحث کند : مزارات تبریز مزارات شیراز .
مقابر

لغت نامه دهخدا

مزارات. [ م َ ] ( ع اِ ) ج ِ مزار. مقابر. رجوع به مزار شود : ناگاه از فضل باری تبارک و تعالی همان روز مردی عجمی با من پیوست که او از آذربایجان بود و یک بار دیگر آن مزارات متبرکه را دریافته بود. ( سفرنامه ناصرخسرو چ دبیرسیاقی ص 26 ).


کلمات دیگر: