کلمه جو
صفحه اصلی

مریط

فرهنگ فارسی

نام جد هاشم بن حرمله

لغت نامه دهخدا

مریط. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) تیر بی پَر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ، مِراط. ( منتهی الارب ). || مابین رستنگاه موی و بند دست و پای ستور و سم آن. || هر یک از دو رگ بدن که به نام مریطان خوانده می شوند. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

مریط. [ م ُ رَ ] ( اِخ ) نام جد هاشم بن حرملة. ( منتهی الارب ).

مریط. [ م َ ] (ع ص ، اِ) تیر بی پَر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، مِراط. (منتهی الارب ). || مابین رستنگاه موی و بند دست و پای ستور و سم آن . || هر یک از دو رگ بدن که به نام مریطان خوانده می شوند. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


مریط. [ م ُ رَ ] (اِخ ) نام جد هاشم بن حرملة. (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: