مرائی . متظاهر به صلاح . ریا کار .
نیکی فروش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نیکی فروش. [ ف ُ ] ( نف مرکب ) مرائی. ( یادداشت مؤلف ). متظاهر به صلاح. ریاکار :
منمای و مشنوان عمل خویش را به خلق
زیرا عمل نهفته ز هر چشم و گوش به
نشنیده ای که پیر هریوت چه گفته است
سبزی فروش شهر ز نیکی فروش به.
منمای و مشنوان عمل خویش را به خلق
زیرا عمل نهفته ز هر چشم و گوش به
نشنیده ای که پیر هریوت چه گفته است
سبزی فروش شهر ز نیکی فروش به.
خواجه عبداﷲ.
کلمات دیگر: