کلمه جو
صفحه اصلی

نیکو گفت

فرهنگ فارسی

(مصدر اسم ) تحسین تعریف : (( ... و امیدوار کرد که درباب وی هرچه میسر گردد از عنایت و نیکو گفت هیچ باقی نگذارد ... ) )

لغت نامه دهخدا

نیکوگفت. [ گ ُ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) نیکو گفتن. تحسین. تعریف. ( فرهنگ فارسی معین ). دعا. نیایش. ثنا. ستایش. ( ناظم الاطباء ). مقابل بدگوئی. ذکر خیر : امیدوار کرد که در باب وی هرچه میسر گردد از عنایت و نیکوگفت هیچ باقی نگذارد. ( تاریخ بیهقی ص 30 ).


کلمات دیگر: