کلمه جو
صفحه اصلی

اعتقادی

فرهنگ فارسی

ماخوذ از تازی هر چیز که شخص بان معتقد بود و آنرا باور کرده باشد .

لغت نامه دهخدا

اعتقادی . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) هر چیز که شخص به آن معتقد بود و آنرا باور کرده باشد. (ناظم الاطباء). منسوب به اعتقاد بمعنی باور داشتن . معتقد بودن . یقین داشتن .


اعتقادی. [اِ ت ِ ] ( اِ ) بهمان معنی اعتقاد است که فارسیان گاهی یاء معروف بدان ملحق کنند. ( آنندراج ) :
تویی مراد و تویی مطلب و تویی مقصود
همه توئی و همین است اعتقادی ما.
ملاشانی تکلو ( از آنندراج ).

اعتقادی. [ اِ ت ِ ] ( ص نسبی ) هر چیز که شخص به آن معتقد بود و آنرا باور کرده باشد. ( ناظم الاطباء ). منسوب به اعتقاد بمعنی باور داشتن. معتقد بودن. یقین داشتن.

اعتقادی . [اِ ت ِ ] (اِ) بهمان معنی اعتقاد است که فارسیان گاهی یاء معروف بدان ملحق کنند. (آنندراج ) :
تویی مراد و تویی مطلب و تویی مقصود
همه توئی و همین است اعتقادی ما.

ملاشانی تکلو (از آنندراج ).



پیشنهاد کاربران

theological


کلمات دیگر: