مترادف مفترق : پراکنده، متفرق، پخش وپلا
مفترق
مترادف مفترق : پراکنده، متفرق، پخش وپلا
مترادف و متضاد
پراکنده، متفرق، پخشوپلا
فرهنگ فارسی
۱ - ( اسم ) جدا شونده . ۲ - ( صفت ) جدا پراکنده .
فرهنگ معین
(مُ تَ رِ ) [ ع . ] ۱ - (اِفا. ) جدا شونده . ۲ - (ص . ) جدا، پراکنده .
لغت نامه دهخدا
مفترق. [ م ُ ت َ رِ ] ( ع ص ) پراکنده و جداگردنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). پراکنده و جداگردیده. ( ناظم الاطباء ) :
مفترق شد آفتاب جانها
در درون روزن ابدانها.
مفترق شد آفتاب جانها
در درون روزن ابدانها.
مولوی.
فرهنگ عمید
۱. جدا شونده.
۲. پراکنده، جدا.
۲. پراکنده، جدا.
کلمات دیگر: