مترادف مغضوب : مورد خشم قرارگرفته، غضب شده برابر پارسی : زیر خشم، خشم زده، زخم خورده، نفرین شده
فارسی به انگلیسی
disfavoured, blacklisted, disfevoured, in ones black
disfevoured, blacklisted, in one's black
مترادف و متضاد
مورد خشمقرارگرفته، غضبشده
فرهنگ فارسی
غضب کرده، خشم کرده شده ، مغضوب علیه: خشم کرده شده براو ( اسم ) غضب کرده مورد خشم قرار گرفته : [ چند روز پیره محمد خان مغضوب بود . ] ( عالم آرا . چا. امیر کبیر ۲٠۵ ) توضیح چون اسم مفعول لازم است در عربی باید با حرف جر ( علی ) متعدی شود و مغضوب علیه گفته شود لیکن در فارسی بدون حرف جر هم استعمال میشود .
فرهنگ معین
(مَ ) [ ع . ] (اِمف . ) مورد خشم قرار گرفته .
لغت نامه دهخدا
مغضوب. [ م َ ] ( ع ص ) خشم گرفته. ( مهذب الاسماء ). غضب کرده شده و رانده شده. ( ناظم الاطباء ). آنکه دیگری بر او خشمناک شده. مورد خشم واقع شده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). چون اسم مفعول لازم است ، در عربی باید با حرف جر «علی » متعدی شود و مغضوب علیه گفته شود، لیکن در فارسی بدون حرف جر هم استعمال می شود. ( فرهنگ نظام ). و رجوع به ترکیب بعد شود. - فلان من المغضوب علیهم ؛ یعنی فلان از یهود است. ( از اقرب الموارد ) : صراط الذین أنعمت علیهم غیر المغضوب علیهم و لا الضاَّلین .( قرآن 7/1 ). - مغضوب ٌعلیه ؛ خشم کرده شده بر او و ملعون و گرفتار سخط خداوندی. ( ناظم الاطباء ). مورد خشم واقع شده. ( از اقرب الموارد ) : جریمت بر طالع مغضوب ٌعلیه توان نهاد نه بر طبیعت مرضیه آن صدر.( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 310 ).