مترادف ایز : اثر، رد، نشانه
ایز
مترادف ایز : اثر، رد، نشانه
مترادف و متضاد
اثر، رد، نشانه
فرهنگ فارسی
ردپا، ردپی، نشان قدم، ایزگم کردن: ردگم کردن، ردپاراازمیان بردن، ایزگم کردن: کسی رامنحرف ساختن وبغلط انداختن
(اسم ) نشان قدم اثرپا. یا ایز کسی را گرفتن او را پنهانی تعقیب کردن . یا ایز گمد کردن.۱ - رد پا را از میان بردن گم کردن اثر و نشان. خود . ۲ - مردم را به اشتباه انداختن .
(اسم ) نشان قدم اثرپا. یا ایز کسی را گرفتن او را پنهانی تعقیب کردن . یا ایز گمد کردن.۱ - رد پا را از میان بردن گم کردن اثر و نشان. خود . ۲ - مردم را به اشتباه انداختن .
فرهنگ معین
[ تر. ] (اِ. ) نشان قدم ، رد پا. ،~ کسی را گرفتن رد پای کسی را گرفتن ، کسی را پنهانی تعقیب کردن . ،~ گم کردن الف - رد، رد پا را از بین بردن . ب - مردم را به اشتباه انداختن .
لغت نامه دهخدا
ایز. ( ترکی ، اِ ) نشان قدم. اثر پا. ( فرهنگ فارسی معین ).
- ایز کسی را گرفتن ؛ رد پای کسی را گرفتن. او را پنهان تعقیب کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- ایزگم کردن ؛ رد پا را از میان بردن. گم کردن اثر و نشانه خود.
- || مردم را به اشتباه انداختن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- ایز کسی را گرفتن ؛ رد پای کسی را گرفتن. او را پنهان تعقیب کردن. ( فرهنگ فارسی معین ).
- ایزگم کردن ؛ رد پا را از میان بردن. گم کردن اثر و نشانه خود.
- || مردم را به اشتباه انداختن. ( فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ عمید
ردپا، رد پی، نشان قدم.
* ایز گم کردن: [عامیانه، مجاز]
۱. رد گم کردن، رد پا را از میان بردن.
۲. کسی را منحرف ساختن و به غلط انداختن.
* ایز گم کردن: [عامیانه، مجاز]
۱. رد گم کردن، رد پا را از میان بردن.
۲. کسی را منحرف ساختن و به غلط انداختن.
ردپا؛ رد پی؛ نشان قدم.
〈 ایز گم کردن: [عامیانه، مجاز]
۱. رد گم کردن؛ رد پا را از میان بردن.
۲. کسی را منحرف ساختن و به غلط انداختن.
گویش مازنی
/iz/ نشانه – ردپا - حقیقت و کنه مطلب
۱نشانه – ردپا ۲حقیقت و کنه مطلب
پیشنهاد کاربران
آیَز ( اوستایی ) ستایش ـ حمد ـ تمجید کردن
اثر. . اثر هر چیز. . هر نوع اثری
اَئُز: ( اوستایی ) عزیزـ گرامی داشتن. ( واژه ی عزیز عربی از همین واژه گرفته شده است )
کلمات دیگر: