کلمه جو
صفحه اصلی

منیت


مترادف منیت : انانیت، خودبینی، خودخواهی، خودستایی، غرور، لاف

فارسی به انگلیسی

boasting, selfishness, ego, egoism, egotism


فارسی به عربی

أَثَرَة (إثْرَة )

مترادف و متضاد

انانیت، خودبینی، خودخواهی، خودستایی، غرور، لاف


فرهنگ فارسی

خودستایی، خودخواهی


اجل، مرگ، منایا جمع
( اسم ) مرگ اجل جمع : منایا.
خود خواهی و خود پسندی و تکبر و نخوت

فرهنگ معین

(مَ نِ یَّ) [ ع . منیة ] (اِ.) 1 - اجل ، مرگ . 2 - سرنوشت .


(مَ یَّ) (مص جع .) غرور، خودبینی .


(مَ نِ یَّ ) [ ع . منیة ] (اِ. ) ۱ - اجل ، مرگ . ۲ - سرنوشت .
(مَ یَّ ) (مص جع . ) غرور، خودبینی .

لغت نامه دهخدا

منیت. [ م ُ ی َ ] ( ع اِ ) منیة. آرزو و مقصود. ( غیاث ) ( آنندراج ) : در ترجیه این امنیت و تعلل به ادراک این منیت روزگاری میگذاشتم. ( سندبادنامه ص 20 ).
چون حمار است آنکه نافش منیت است
صحبت او عین رهبانیت است.
مولوی.
رجوع به منیَة شود.

منیت. [ م َ نی ی َ ] ( ع اِ ) منیة. موت و مرگ. ( غیاث ) ( آنندراج ) : مشرب زندگانی به خاک منیت مکدر گشت. ( جهانگشای جوینی ). رجوع به مَنیَّة شود.

منیت. [ م َ نی ی َ ] ( مص جعلی ، اِمص ) از «من » + «یت »، پسوند مصدر جعلی خودخواهی و خودپسندی و تکبر و نخوت : منی از میان بردار تا منیت من به تو باشد. ( تذکرةالاولیاء ). ارادت ساکن نشود مگر به دوری از منیت و منیت کسی را بود که گام فراخ نهد. ( تذکرةالاولیاء ).

منیة. [ م َ نی ی َ ] ( ع اِ ) اجل و مرگ. ج ، منایا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مرگ. ( السامی ) ( دهار ). اجل و مرگ. ( ناظم الاطباء ). مرگ. موت. مردن. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). مرگ زیرا که آن مقدر است. ج ، منایا. ( از اقرب الموارد ) :
حکم المنیة فی البریة جار
ما هذه الدنیا بدار قرار.
( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
بقای عمر تو جاوید بادا
رسیده دشمنانت را منیه.
سوزنی.
خصم کز سهمش به روئین دژ گریزد غافل است
از منیه سود ندهد مر ورا روئین حصار.
؟.
|| تقدیر. ( مهذب الاسماء ) ( السامی ). سرنوشت و تقدیر خداوند عالم و هرچیز مقرر شده بهنگام. ( ناظم الاطباء ). || موقت. ( ناظم الاطباء ): بنت المنیة؛ صدا و آواز بازگشت. ( ناظم الاطباء ).

منیة. [ م ُ ی َ / م ِ ی َ ] ( ع اِ ) آرزو. ج ، مُنی ̍. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( دهار ). آرزوو مراد و آنچه بدان آرزو کنند. ج ، مُنی ̍. ( از اقرب الموارد ). خواهش و آرزو. ج ، مُنی ̍. ( ناظم الاطباء ).
- منیةالناقة ؛ ایامی پس از لقاح که هنوز بارداری ماده شتر یقین نشده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ).

منیة. [ م َ ی َ ]( ع اِ ) آب مرد و زن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

منیت . [ م َ نی ی َ ] (ع اِ) منیة. موت و مرگ . (غیاث ) (آنندراج ) : مشرب زندگانی به خاک منیت مکدر گشت . (جهانگشای جوینی ). رجوع به مَنیَّة شود.


منیت . [ م َ نی ی َ ] (مص جعلی ، اِمص ) از «من » + «یت »، پسوند مصدر جعلی خودخواهی و خودپسندی و تکبر و نخوت : منی از میان بردار تا منیت من به تو باشد. (تذکرةالاولیاء). ارادت ساکن نشود مگر به دوری از منیت و منیت کسی را بود که گام فراخ نهد. (تذکرةالاولیاء).


منیت . [ م ُ ی َ ] (ع اِ) منیة. آرزو و مقصود. (غیاث ) (آنندراج ) : در ترجیه ٔ این امنیت و تعلل به ادراک این منیت روزگاری میگذاشتم . (سندبادنامه ص 20).
چون حمار است آنکه نافش منیت است
صحبت او عین رهبانیت است .

مولوی .


رجوع به منیَة شود.

فرهنگ عمید

اجل؛ مرگ.


آرزو؛ خواهش.


اجل، مرگ.
آرزو، خواهش.

پیشنهاد کاربران

خودبینی و خودخواهی

منیة : آرزو ، خواسته ، مقصود


کلمات دیگر: