کلمه جو
صفحه اصلی

مفتح


مترادف مفتح : بازکننده، گشاینده

فارسی به انگلیسی

[med.] deobstruent

مترادف و متضاد

بازکننده، گشاینده


فرهنگ فارسی

کلید، مفاتح جمع، گشاینده، بازکننده
( اسم ) ۱ - بازکننده گشاینده . ۲ - گشاینده سدد و آن دوایی را نامند که بحرکت در آورد ماده ای را که داخل مجاری و منافذ و تجاویف اعضائ مانده باشد بسوی خارج تا آنکه مفتوح گردد مانند فراسیون ( مخزن الادویه )
گشاده یا شهر گرفته شده

فرهنگ معین

(مُ فَ تَّ ) [ ع . ] ۱ - (اِمف . ) گشوده شده ، باز شده . ۲ - (اِ. ) قلمی (شعبه ای از خط عربی که از قلم ثقیل نصف ممسک استخراج شده و در نوشتن امور مربوط به دادخواهی به کار می رفته ).
(مِ تَ ) [ ع . ] (اِ. ) کلید. ج . مفاتیح .
(مُ فَ تِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) گشاینده ، بازکننده .

(مُ فَ تَّ) [ ع . ] 1 - (اِمف .) گشوده شده ، باز شده . 2 - (اِ.) قلمی (شعبه ای از خط عربی که از قلم ثقیل نصف ممسک استخراج شده و در نوشتن امور مربوط به دادخواهی به کار می رفته ).


(مِ تَ) [ ع . ] (اِ.) کلید. ج . مفاتیح .


(مُ فَ تِّ) [ ع . ] (اِفا.) گشاینده ، بازکننده .


لغت نامه دهخدا

مفتح. [ م ُ ف َت ْ ت ِ ] ( ع ص ) گشاینده. بازکننده. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) ( ناظم الاطباء ) :
ای بند مرا مفتح از تو
سودای مرا مفرح از تو.
نظامی.
و رجوع به تفتیح شود.
- مفتح الابواب . رجوع به مدخل مفتح الابواب در ردیف خودشود.
|| ( اصطلاح طب ) به اصطلاح طب ، هر آنچه مجاری بسته شده را باز کند. ( ناظم الاطباء ). دوایی است که به حرکت درمی آورد به سوی بیرون ماده ای را که در داخل تجویف منافذ مانده باشد تا مجاری باز باشند و این قوی تر از جالی است ، مانند فطراسالیون و این خاصیت بدان جهت است که آن یا لطیف و محلل است و یا لطیف و مقطعو یا لطیف و غسال. و هر حِرّیف و هر لطیف سیال مایل به حرارت و مایل به اعتدال و هر لطیف حامض مفتح است. ( از قانون ابوعلی سینا کتاب دوم ص 149 ). نزد پزشکان ، دارویی است که بیرون می آورد از مجرای مسدود، ماده ای که بیرون آمدن آن متعذر و متعسر بوده هنگام فعل حرارت غریزی در مجری ، مانند کرفس. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). دوایی است که محرک ماده واقع در تجویف منافذ یادهانه های آن است به سوی بیرون ، مانند نطرون. ( از بحرالجواهر ). تفتیح کننده سده. گشاینده سده . ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به مخزن الادویه شود. || فاتح و گیرنده شهر. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

مفتح. [ م ِ ت َ ] ( ع اِ ) کلید. ( دهار ) ( ترجمان القرآن ). کلید و هرچه بدان چیزی گشایند. مفتاح. ج ، مفاتح. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

مفتح. [ م َ ت َ ] ( ع اِ ) خزینه. ( مهذب الاسماء ). خزانه و گنج و گنجینه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ). کنز. ( المعرب جوالیقی ). ج ، مفاتح. ( اقرب الموارد ).

مفتح. [ م ُ ف َت ْ ت َ ] ( ع ص ) گشاده. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || شهر گرفته شده. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) قلمی ( شعبه ای ) از خط عربی که از قلم ثقیل نصف ممسک استخراج شده و در نوشتن امور مربوطبه دادخواهی به کار می رفته و مخرجش نیز همان است و از آن سه قلم استخراج شده است. و رجوع به الفهرست ابن الندیم چ مصر صص 17-18 و ترجمه فارسی آن ص 12 شود.
- مفتح نصف ؛ قلمی ( شعبه ای ) از خط عربی است که مخرج آن نصف ثقیل است. و رجوع به الفهرست ابن الندیم چ مصر صص 17-18 و ترجمه فارسی آن ص 14 شود.

مفتح . [ م َ ت َ ] (ع اِ) خزینه . (مهذب الاسماء). خزانه و گنج و گنجینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). کنز. (المعرب جوالیقی ). ج ، مفاتح . (اقرب الموارد).


مفتح . [ م ِ ت َ ] (ع اِ) کلید. (دهار) (ترجمان القرآن ). کلید و هرچه بدان چیزی گشایند. مفتاح . ج ، مفاتح . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).


مفتح . [ م ُ ف َت ْ ت َ ] (ع ص ) گشاده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شهر گرفته شده . (ناظم الاطباء). || (اِ) قلمی (شعبه ای ) از خط عربی که از قلم ثقیل نصف ممسک استخراج شده و در نوشتن امور مربوطبه دادخواهی به کار می رفته و مخرجش نیز همان است و از آن سه قلم استخراج شده است . و رجوع به الفهرست ابن الندیم چ مصر صص 17-18 و ترجمه ٔ فارسی آن ص 12 شود.
- مفتح نصف ؛ قلمی (شعبه ای ) از خط عربی است که مخرج آن نصف ثقیل است . و رجوع به الفهرست ابن الندیم چ مصر صص 17-18 و ترجمه ٔ فارسی آن ص 14 شود.


مفتح . [ م ُ ف َت ْ ت ِ ] (ع ص ) گشاینده . بازکننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (ناظم الاطباء) :
ای بند مرا مفتح از تو
سودای مرا مفرح از تو.

نظامی .


و رجوع به تفتیح شود.
- مفتح الابواب . رجوع به مدخل مفتح الابواب در ردیف خودشود.
|| (اصطلاح طب ) به اصطلاح طب ، هر آنچه مجاری بسته شده را باز کند. (ناظم الاطباء). دوایی است که به حرکت درمی آورد به سوی بیرون ماده ای را که در داخل تجویف منافذ مانده باشد تا مجاری باز باشند و این قوی تر از جالی است ، مانند فطراسالیون و این خاصیت بدان جهت است که آن یا لطیف و محلل است و یا لطیف و مقطعو یا لطیف و غسال . و هر حِرّیف و هر لطیف سیال مایل به حرارت و مایل به اعتدال و هر لطیف حامض مفتح است . (از قانون ابوعلی سینا کتاب دوم ص 149). نزد پزشکان ، دارویی است که بیرون می آورد از مجرای مسدود، ماده ای که بیرون آمدن آن متعذر و متعسر بوده هنگام فعل حرارت غریزی در مجری ، مانند کرفس . (کشاف اصطلاحات الفنون ). دوایی است که محرک ماده ٔ واقع در تجویف منافذ یادهانه های آن است به سوی بیرون ، مانند نطرون . (از بحرالجواهر). تفتیح کننده ٔ سده . گشاینده ٔ سده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مخزن الادویه شود. || فاتح و گیرنده ٔ شهر. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ).

فرهنگ عمید

گشاینده، بازکننده.

دانشنامه عمومی

مفتح می تواند به موارد زیر اشاره کند:

مفتح (ابهام زدایی). مفتح می تواند به موارد زیر اشاره کند:
محمد مفتح، روحانی ایرانی
محمدمهدی مفتح، نماینده تویسرکان (همدان) در دوره نهم مجلس شورای اسلامی
ابراهیم اسماعیل مفتح، قهرمان بازنشسته دو سرعت قطری


کلمات دیگر: