مترادف مهار کردن : مطیع کردن، منقاد ساختن، کنترل کردن، رام ساختن، زیر یوغ خود درآوردن، تحت سلطه خوددرآوردن، در اختیار گرفتن، گرفتار ساختن، بازداشت کردن، بستن، زدن، نصب کردن
مهار کردن
مترادف مهار کردن : مطیع کردن، منقاد ساختن، کنترل کردن، رام ساختن، زیر یوغ خود درآوردن، تحت سلطه خوددرآوردن، در اختیار گرفتن، گرفتار ساختن، بازداشت کردن، بستن، زدن، نصب کردن
فارسی به انگلیسی
bridle, check, coerce, constrain, contain, control, curb, damp, handle, hold, moor, police, regulate, rein, restrain, school, subdue, subjugate, subordinate, tether, understate, anchor
فارسی به عربی
اعق ، اِحْتِواءٌ ، أخْضاعٌ
اعق ، اِحْتِواءٌ ، أخْضاعٌ
لجام
لجام
مترادف و متضاد
مطیع کردن، منقاد ساختن
کنترل کردن، رام ساختن، زیر یوغ خود درآوردن، تحت سلطه خوددرآوردن، در اختیار گرفتن
تهیه کردن، تحت کنترل دراوردن، مهار کردن، افسار زدن، مطیع کردن
جلوگیری کردن از، مهار کردن، نگه داشتن
گرفتار ساختن، بازداشت کردن
بستن
زدن، نصب کردن
۱. مطیع کردن، منقاد ساختن
۲. کنترل کردن، رام ساختن، زیر یوغ خود درآوردن، تحت سلطه خوددرآوردن، در اختیار گرفتن
۳. گرفتار ساختن، بازداشت کردن
۴. بستن
۵. زدن، نصب کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) مطیع کردن منقاد ساختن .
پیشنهاد کاربران
مهار کردن ( Mooring ) [اصطلاح دریانوردی]:به مهار کردن کشتی در محل خود ( اسکله یا بویه ) بوسیله کابل و طناب اطلاق میگردد.
بهتر شدن . کمتر شدن
کنترل کردن
کلمات دیگر: