کلمه جو
صفحه اصلی

مفسده


مترادف مفسده : افساد، تباهی، فتنه، فساد، مفسدت

متضاد مفسده : صلاح

فارسی به انگلیسی

mischief, evil


mischief, evil, depravity

مترادف و متضاد

افساد، تباهی، فتنه، فساد، مفسدت ≠ صلاح


فرهنگ فارسی

بدی و تباهی، سبب فسادوتباهی، مفاسد جمع
( اسم ) مونث مفسد
ماخوذ از تازی مفسد و مضرر و مخرب

فرهنگ معین

(مَ سَ دِ ) [ ع . مفسدة ] (اِ. ) تباهی ، فساد. ج . مفاسد.

لغت نامه دهخدا

مفسده. [ م َ س َدَ / دِ ] ( از ع ، اِ ) بدی و تباهی. زیان و فساد. هرچیز زیان آور. ( از ناظم الاطباء ). مفسدة :
ایزد که همی کرد مرکب تن و جان
در هر عضوی مصلحتی کرد نهان
گر مفسده ای ندیده بودی به زبان
محبوس نکردیش به زندان دهان.
مسعودسعد.
و رجوع به دو مدخل قبل شود.

مفسده. [ م ُ س ِ دَ / دِ ] ( از ع ، ص ) مفسد. مضر. مخرب. ( از ناظم الاطباء ).

مفسده . [ م َ س َدَ / دِ ] (از ع ، اِ) بدی و تباهی . زیان و فساد. هرچیز زیان آور. (از ناظم الاطباء). مفسدة :
ایزد که همی کرد مرکب تن و جان
در هر عضوی مصلحتی کرد نهان
گر مفسده ای ندیده بودی به زبان
محبوس نکردیش به زندان دهان .

مسعودسعد.


و رجوع به دو مدخل قبل شود.

مفسده . [ م ُ س ِ دَ / دِ ] (از ع ، ص ) مفسد. مضر. مخرب . (از ناظم الاطباء).


مفسدة. [ م َ س َ دَ ] (ع اِ) بدی و تباهی . خلاف مصلحت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مفاسد.(ناظم الاطباء). و رجوع به مدخل های قبل و بعد شود.


فرهنگ عمید

۱. بدی و تباهی.
۲. سبب فساد و تباهی.

پیشنهاد کاربران

این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
اوتیوچ utyoch ( سنسکریت: اوتکُچَ )
نیرتی ( سنسکریت )


کلمات دیگر: