ملازمت: به کسی یاچیزی پیوستن، همیشه درخدمت کسی بودن ، پیوستگی دائم
۱ - ( مصدر ) پیوستن بکسی یا چیزی . ۲ - همیشه در خدمت کسی بودن . ۳ - هم بستگی میان دو امری که بیکدیگر بستگی داشته باشند اقتضای چیزی است چیز دیگر را اول را ملزوم و دوم را لازم خوانند ( غزالی نامه .۲۳ ) یا ملازمه عقلی ( عقلیه ) عبارت از عدم امکان تصور ملزوم است بدون تصور لازم برای عقل . یا ملازمه عادی . ( عادیه ) عبارت از تلازمی است که عقل را رسد که ملزوم را تصور کند بدون تصور لازم او ۴ - قاعده ملازمه . مبنی بر این است که عقل حکم به نیکی عملی کند آن عمل بمنزله تکلیف قانونی افراد محسوب خواهد شد هر چند که قانون تصریحی بدان نداشته باشد و اگر بعکس عقل ببدی و زشتی عملی حکم کند آن عمل بمنزله جرم محسوب خواهد شد هر چند که قانون آنرا در ردیف جرایم نام نبرده باشد .
۱ - ( مصدر ) پیوستن بکسی یا چیزی . ۲ - همیشه در خدمت کسی بودن . ۳ - هم بستگی میان دو امری که بیکدیگر بستگی داشته باشند اقتضای چیزی است چیز دیگر را اول را ملزوم و دوم را لازم خوانند ( غزالی نامه .۲۳ ) یا ملازمه عقلی ( عقلیه ) عبارت از عدم امکان تصور ملزوم است بدون تصور لازم برای عقل . یا ملازمه عادی . ( عادیه ) عبارت از تلازمی است که عقل را رسد که ملزوم را تصور کند بدون تصور لازم او ۴ - قاعده ملازمه . مبنی بر این است که عقل حکم به نیکی عملی کند آن عمل بمنزله تکلیف قانونی افراد محسوب خواهد شد هر چند که قانون تصریحی بدان نداشته باشد و اگر بعکس عقل ببدی و زشتی عملی حکم کند آن عمل بمنزله جرم محسوب خواهد شد هر چند که قانون آنرا در ردیف جرایم نام نبرده باشد .