۱ - زیبایی . ۲ - بشاشت خنده رویی .
نکو رویی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
نکورویی. [ ن ِ ] ( حامص مرکب ) زیبائی. جمال. نکوروی بودن. رجوع به نکوروی شود :
تا شود بر گل نکورویی وبال
تا شود بر سرو رعنائی حرام.
طرف هنری بربند از شمع نکورویی.
تا شود بر گل نکورویی وبال
تا شود بر سرو رعنائی حرام.
سعدی.
چون شمع نکورویی در رهگذر باد است طرف هنری بربند از شمع نکورویی.
حافظ.
کلمات دیگر: