شاگردی
فارسی به انگلیسی
apprenticeship, discipleship
فارسی به عربی
صنعة
مترادف و متضاد
مستمری، شاگردی، تلمذ
شاگردی، تلمذ، کاراموزی
شاگردی، پیروی، مریدی
شاگردی، مزدوری، کارمزد، کار بی قاعده، کار پست
فرهنگ فارسی
۱ - شاگرد بودن تلمذ تعلم . ۲ - شاگردانه شاگردانگی .
لغت نامه دهخدا
شاگردی. [ گ ِ ] ( حامص ) مقابل استادی. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). عمل شاگرد. تلمذ :
چو بشنید بوراب از او داستان
بشاگردیش گشت همداستان.
دل و دانش و دینش آباد بود.
در حکمت گشاده بر تو یزدان.
بشاگردی نشایند اوستادان.
بود روزی که هم استاد گردد.
تا تو سر برزدی باستادی.
این بشاگردی کند اقرار و آن بر چاکری.
بنزد مرکبش چون تیز گردد
به شاگردی رَوَد باد شمالا.
چو بشنید بوراب از او داستان
بشاگردیش گشت همداستان.
فردوسی.
بشاگردیش هر که دلشاد بوددل و دانش و دینش آباد بود.
اسدی.
که کرد از خاطر خواجه مؤیددر حکمت گشاده بر تو یزدان.
ناصرخسرو.
کسی را کش بشاگردی بشاید بشاگردی نشایند اوستادان.
ناصرخسرو.
بشاگردی هر آنکو شاد گرددبود روزی که هم استاد گردد.
ناصرخسرو.
مملکت شاد شد بشاگردی تا تو سر برزدی باستادی.
مسعودسعد.
عالم و عامل بدرگاه تو روآورده انداین بشاگردی کند اقرار و آن بر چاکری.
سوزنی.
- به شاگردی رفتن ؛ نزد استادی به تحصیل رفتن. به تلمیذی رفتن. متعلم شدن در مکتب استاد : بنزد مرکبش چون تیز گردد
به شاگردی رَوَد باد شمالا.
عنصری.
|| ( ص نسبی ، اِ ) شاگردانه. ( برهان قاطع ) ( بهار عجم ). رجوع به شاگردانه شود. || ( حامص ) پایکاری چون تحصیلدار بجایی آید و زر ازمردم تحصیل کند و بتحصیلدار دهد. ( از برهان ذیل پاکار و پایکار ) : بنده غریب است میان این قوم و رسم این خدمت نمیشناسد وی را همین شاگردی و پایکاری صوابتر. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 380 ). || ( اِ مرکب ) اهل کارخانه امرا و سلاطین. ( برهان قاطع ). شاید همان اطرافیان شاه و درباریان باشد. رجوع به شاگرد و شاگردپیشه شود. || ( حامص ) سعی و کوشش در تحصیل. ( ناظم الاطباء ).فرهنگ عمید
شاگرد بودن و آموختن علم یا هنر یا کار نزد استاد.
دانشنامه عمومی
شاگردی (انگلیسی: Novitiate) یک فیلم به کارگردانی مارگارت بتس است که در سال ۲۰۱۷ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به دیانا ایگران و ملیسا لیو اشاره کرد.
جسیکا بتس
Carole Peterman
Celine Rattray
ترودی استایلر
جسیکا بتس
Carole Peterman
Celine Rattray
ترودی استایلر
wiki: شاگردی
کلمات دیگر: