مترادف سب : بددهانی، دشنام، رده، فحش، لعن، ناسزا ، دشنام دادن، فحش دادن، ناسزا گفتن
متضاد سب : مدح، ستایش، ستودن، مرحباگفتن
۱. بددهانی، دشنام، رده، فحش، لعن، ناسزا ≠ مدح، ستایش
۲. دشنامدادن، فحش دادن، ناسزا گفتن ≠ ستودن، مرحباگفتن
سب . [ س َب ب ] (ع مص ) دشنام دادن . || (اِ) دشنام . (اقرب الموارد).
سب . [ س ِب ب ] (ع ص ) مرد بسیاردشنام . (منتهی الارب ). || (اِ) معجر. (منتهی الارب ). ستر. (اقرب الموارد). || دستار. (غیاث ) (منتهی الارب ). عمامه . (مهذب الاسماء). || رسن . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء) || میخ . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). || جامه ٔ کتان تنک . (منتهی الارب ). جامه ٔ باریک . (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد).
سب . [ ] (اِ) نظیر سیسن است و فرقی مابین سب و سیسن مشاهده نمیشود مگر با دقت فراوان و هر گاه در جای حفظ شود در صفا و رونق آن اضافه میشود و آن همیشه بدو مثقالی پیدا میشود. و از جمله ٔ آن حجر مکی است که سنگی است سبز رنگ و سخت . و از آنچه نمونه ٔ او در بلاد یمن بدست می آید و در هند سنبدان که وزن یک قطعه از آن به سه مثقال نیز میرسد و آن سنگی است نهایت سخت و جلا قبول نمیکند و این فرق است مابین سنبدان و سب . (الجماهر بیرونی صص 168 - 169). و رجوع به سیسن شود.
۱بامداد – صبح ۲صبر