کلمه جو
صفحه اصلی

زده شده

فارسی به انگلیسی

cut

مترادف و متضاد

tired (صفت)
خسته، بیزار، سیر، مانده، زده شده، باخستگی

shaken (صفت)
زده شده

فرهنگ فارسی

( مصدر ) دلزده شدن متنفر گشتن بیزار شدن : [[ از همه مردم زده شده بود ]] .


کلمات دیگر: