کلمه جو
صفحه اصلی

ساییده


مترادف ساییده : سابیده، سوده ، کوبیده، نرم، سوهان زده، سوهان خورده، صیقلی، زدوده

متضاد ساییده : ناسوده، نساییده

فارسی به انگلیسی

pulverized, ground, worn away, eroded, rasped

مترادف و متضاد

levigated (صفت)
نرم، صیقلی، ساییده

worn (صفت)
ساییده، مندرس

pulverized (صفت)
ساییده

triturated (صفت)
ساییده

۱. سابیده، سوده ≠ ناسوده، نساییده
۲. کوبیده، نرم
۳. سوهانزده، سوهانخورده، صیقلی
۴. زدوده


فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - سوده کوبیده نرم شده . ۲ - بهم مالیده . ۳ - سوهان شده . ۴ - زدوده شده صیقل شده . ۵ - اره شده . ۶ - فرسوده . ۷ - لندوده مالیده . ۸ - گداخته مذاب . ۹ - لمس شده . ۱٠ - تلاقی کرده .

لغت نامه دهخدا

ساییده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) رجوع به ساییدن شود.
- پاردم ساییده ، پاردم سابیده ؛ زرنگ. محنک. گرم و سرد دیده. گربز بی شرم.

فرهنگ عمید

۱. کوبیده و نرم شده، سوده.
۲. صیقل شده، زدوده.
۳. فرسوده.


کلمات دیگر: