کلمه جو
صفحه اصلی

زشت


مترادف زشت : بدریخت، بدشکل، بدمنظر، بدهیکل، بی ریخت، کریه، کریه المنظر، پچل، بد، سوء، مذموم، ذمیمه، رکیک، سخیف، شنیع، فاحش، قبیح، مستهجن، مکروه، ناپسند، نازیبا، نفرت انگیز، نکوهیده، ننگین

متضاد زشت : قشنگ

فارسی به انگلیسی

ugly, clumsy, obscene, indecent, graceless, grotesqu, vulgarity, deformed, discreditable, foul, grotesque, heinous, hideous, homely, improper, outrageous, plain, raffish, reprehensible, shocking, uncouth, unsavory, unsightly, dumpy, notdecent or befitting, vulgarism

ugly, clumsy


notdecent or befitting, indecent


obscene


clumsy, deformed, discreditable, foul, graceless, grotesque, heinous, hideous, homely, improper, indecent, obscene, outrageous, plain, raffish, reprehensible, shocking, ugly, uncouth, unsavory, unsightly


فارسی به عربی

اسود , بسیط , جرح بلیغ , خصلة , سیی , شنیع , صارخ , صعب , ضربة الید الخلفیة , فاجر , قبیح , قذر , ماقت , مجموع اجمالی , مروع , مقیة , مکروه , منحرف , هجوم

مترادف و متضاد

abhorrent (صفت)
شنیع، زشت، منزجر، مکروه، مغایر، ناسازگار، فرومایه، بیمناک

heinous (صفت)
شنیع، زشت، شریر، فجیع، تاثر اور

hideous (صفت)
شنیع، زشت، زننده، مخوف، ترسناک، مهیب، عنیف، وقیح، سهمگین

nefarious (صفت)
شنیع، زشت، شریر، بدکار، نابکار

bawdy (صفت)
شنیع، زشت، ناپسند، بی عفت، هرزه، مربوط به جاکشی

ugly (صفت)
زشت، ترسناک، کریه، مهیب، بد منظر، بد گل، نا زیبا، بی قواره

bad (صفت)
زشت، بد اخلاق، فاسد، مضر، بد، سرهم بند، خراب، نامساعد، شوم، شریر، بدکار، لاوصول، بی اعتبار، ناصحیح، زیان اور، بد خو، مهمل

obscene (صفت)
زشت، ناپسند، فحاش، موهن، کریه، مستهجن، شهوت انگیز، قبیح، زشت و وقیح، خارج از اخلاق

abominable (صفت)
زشت، مکروه، ناپسند، منفور، خبیی

execrable (صفت)
زشت، مکروه، نفرت انگیز

gross (صفت)
زشت، درشت، بزرگ، انبوه، وحشی، بی تربیت، ستبر، زمخت، شرم اور

scurrilous (صفت)
زشت، فحاش، بد دهن، خارج از اخلاق، ناسزاگو

rude (صفت)
زشت، تجاوز به عصمت، جسور، ابدار، گستاخ، بی ادب، خشن، زمخت، غلیظ، خشن در رفتار، نا هموار، خام، غیر متمدن

offensive (صفت)
زشت، مهاجم، متجاوز، کریه، اهنانت اور، رنجاننده

awry (صفت)
منحرف، غلط، زشت، چپ چپ، مورب، بدشکل

nasty (صفت)
زشت، زننده، کثیف، کریه، نامطبوع، تند و زننده

contumelious (صفت)
زشت، جسورانه، اهانت کننده، ننگین

awkward (صفت)
زشت، ناشی، بی لطافت، بی دست و پا، غیر استادانه، خامکار، سرهم بند، غیر ماهر

black (صفت)
زشت، تاریک، سیاه، مشکی، سیاه رنگ، تیره، چرک و کثیف، تهدید امیز

unfavorable (صفت)
زشت، بد، نامساعد، برعکس، بد قیافه، نامطلوب، نامیمون

flagrant (صفت)
زشت، اشکار، انگشت نما، وقیح، برملا

maladroit (صفت)
زشت، ناهنجار، ناشی، بی دست و پا، بی مهارت

backhand (صفت)
زشت، ناهنجار

ungainly (صفت)
زشت، بی لطف، بی حاصل، ناازموده، بدون سود، زمخت و غیر جذاب

dirty (صفت)
زشت، کثیف، چرک، پلید، چرکین، پرخش، ژیژ

horrid (صفت)
زشت، ترسناک، نفرت انگیز، نامطبوع، سهمناک

gash (صفت)
زشت، زیرک، عاقل، خوش لباس، بد منظر

unpleasant (صفت)
زشت، ناگوار، نامطبوع، ناخوش آیند، نامطلوب، ناخوشایند، خالی از لطف

fulsome (صفت)
زشت، فراوان، زننده، مفصل، شهوانی، زیاد، پلید، اغراق امیز، تهوع اور

disgusting (صفت)
زشت، زننده، منزجر کننده

invidious (صفت)
زشت، نفرت انگیز، منزجر کننده، حسودانه

ham-handed (صفت)
زشت، بی مهارت، سنگین دست

heavy-handed (صفت)
زشت، بی مهارت، خام دست، سنگین دست

homely (صفت)
زشت، ساده، فروتن، مثل خانه، بد گل، خودمانی وصمیمانه، فاقد جمال

ill-favored (صفت)
زشت، غیر جذاب، بد برخورد، دارای صورت ناهنجار و زننده، نامطلوب، نگون بخت

ill-favoured (صفت)
زشت، غیر جذاب، بد برخورد، دارای صورت ناهنجار و زننده، نامطلوب، نگون بخت

pocky (صفت)
زشت، مجدر، ابلهای، وابسته به ابله

uncouth (صفت)
زشت، ناهنجار، ژولیده، ناسترده

ungraceful (صفت)
زشت، نامطبوع، نا زیبا، خالی از لطف

unhandsome (صفت)
زشت، نامطبوع، نا مناسب، نا زیبا، ناصواب

ناپسند، نازیبا، نفرت‌انگیز، نکوهیده، ننگین


بدریخت، بدشکل، بدمنظر، بدهیکل، بی‌ریخت، کریه، کریه‌المنظر ≠ قشنگ


پچل، بد، سوء، مذموم


ذمیمه، رکیک، سخیف، شنیع، فاحش، قبیح، مستهجن، مکروه


۱. بدریخت، بدشکل، بدمنظر، بدهیکل، بیریخت، کریه، کریهالمنظر
۲. پچل، بد، سوء، مذموم
۳. ذمیمه، رکیک، سخیف، شنیع، فاحش، قبیح، مستهجن، مکروه
۴. ناپسند، نازیبا، نفرتانگیز، نکوهیده، ننگین ≠ قشنگ


فرهنگ فارسی

بدنما، ناپسند، ضدزیبا
( صفت ) ۱ - بد نما بد گل بد منظر مقابل زیبا جمیل خوشگل : زشت و زیبا . ۲ - بد ناپسند قبیح : کار زشت . یا زشت و زیبا ۱ - بد گل و خوشگل . ۲ - شعری که یک مصراع آن شامل مدح و مصراع دیگرش شامل ذم باشد .
دهی از دهستان کولیوند در بخش سلله شهرستان خرم آباد و پانزده هزار گزی باختر راه شوسه خرم آباد به کرمانشاه واقع است .

فرهنگ معین

(زِ شْ ) [ په . ] (ص . ) ۱ - بدنما، بدگل . ۲ - ناپسند، قبیح .

لغت نامه دهخدا

زشت. [زِ ] ( ص ) ضد زیبا که زبون و بد باشد. ( برهان ). ضد زیبا. ( از انجمن آرا ) ( از آنندراج ). بدشکل. بدگل. ضد زیبا و درشت. بد. زبون. ناهموار. ( از ناظم الاطباء ). آنچه دیدنش خوش نیاید مردم را. ( فرهنگ فارسی معین ) ( شرفنامه منیری ). بدنما. بدگل. بدمنظر. مقابل زیبا. ( فرهنگ فارسی معین ). پهلوی «زشت » ، اوستا «زئشه » ( مخوف ، تنفرآور )... ( حاشیه برهان چ معین ) :
عالم بهشت گشته عنبرسرشت گشته
کاشانه زشت گشته صحرا چو روی حورا.
کسائی.
سیامک بدست چنان زشت دیو
تبه گشت و ماند انجمن بی خدیو.
فردوسی.
ز ری بازخوان آن بداندیش را
چو اهریمن آن زشت بدکیش را.
فردوسی.
وز آن زشت بدکامه شوم پی
که آمد ز درگاه خسرو به ری
شد آن شهر آباد یکسر خراب
بسر بر همی تافتی آفتاب.
فردوسی.
تنش زشت و بینی کژ و روی زرد
بداندیش و کوتاه و دل پر ز درد.
فردوسی.
گویند که معشوق تو زشت است و سیاه
گر زشت و سیاه است مرا نیست گناه
من عاشقم و دلم بدو گشته تباه
عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه.
فرخی.
حربگاهش چوزنگیانی زشت
که ببیزند خرده انگشت.
عنصری.
یکی جان و دل لاغر، دوم مغز و سر تاری
سه دیگر صورت زشت و چهارم دیده اعمی.
منوچهری.
ای بسوی خویش کرده صورت من زشت
من نه چنانم که می برند گمانم.
ناصرخسرو.
گرچه بسیار بود زشت همان زشت است
زشت هرگز نشود خوب به بسیاری.
ناصرخسرو.
چند در این بادیه خوب و زشت
تشنه بتازی به امید سراب.
ناصرخسرو.
کآنکه این زشت را خداوند است
بهر زشتیش در ره افکنده ست.
سنائی.
زشت زنگی بود نه آئینه.
سنائی.
زشت با کور به فراسازد.
سنائی.
ور ناکسی فروخت مرا هم روا بود
کاعمی و زشت را نبود درخور آینه.
خاقانی.
چرا نقشبندت در ایوان شاه
دژم روی کرده ست و زشت و تباه.
سعدی ( بوستان ).
ترا با من ار زشت رویم چه کار
نه آخر منم زشت و زیبا نگار.
سعدی ( بوستان ).
- زشت و زیبا ؛ بدگل و خوشگل. ( فرهنگ فارسی معین ).

زشت . [ زَ ] (اِ) بمعنی دیدن باشد و عربی رؤیت خوانند. (برهان ). در تحفه به فتح زا بمعنی دیدن و در فرهنگ بجای دیدن دویدن آورده . (فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (آنندراج ).در برهان زنشت بر وزن بهشت بمعنی دیدن آورده ... (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ قبل و زنشت شود.


زشت . [ زِ ] (اِ) دویدن . (از برهان ). دو. تیزروی . (ناظم الاطباء). رجوع به ماده ٔ بعد شود.


زشت . [ زِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کولیونداست که در بخش سلله ٔ شهرستان خرم آباد و پانزده هزارگزی باختر راه شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه واقع است و 360 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).


زشت . [زِ ] (ص ) ضد زیبا که زبون و بد باشد. (برهان ). ضد زیبا. (از انجمن آرا) (از آنندراج ). بدشکل . بدگل . ضد زیبا و درشت . بد. زبون . ناهموار. (از ناظم الاطباء). آنچه دیدنش خوش نیاید مردم را. (فرهنگ فارسی معین ) (شرفنامه ٔ منیری ). بدنما. بدگل . بدمنظر. مقابل زیبا. (فرهنگ فارسی معین ). پهلوی «زشت » ، اوستا «زئشه » (مخوف ، تنفرآور)... (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
عالم بهشت گشته عنبرسرشت گشته
کاشانه زشت گشته صحرا چو روی حورا.

کسائی .


سیامک بدست چنان زشت دیو
تبه گشت و ماند انجمن بی خدیو.

فردوسی .


ز ری بازخوان آن بداندیش را
چو اهریمن آن زشت بدکیش را.

فردوسی .


وز آن زشت بدکامه ٔ شوم پی
که آمد ز درگاه خسرو به ری
شد آن شهر آباد یکسر خراب
بسر بر همی تافتی آفتاب .

فردوسی .


تنش زشت و بینی کژ و روی زرد
بداندیش و کوتاه و دل پر ز درد.

فردوسی .


گویند که معشوق تو زشت است و سیاه
گر زشت و سیاه است مرا نیست گناه
من عاشقم و دلم بدو گشته تباه
عاشق نبود ز عیب معشوق آگاه .

فرخی .


حربگاهش چوزنگیانی زشت
که ببیزند خرده ٔ انگشت .

عنصری .


یکی جان و دل لاغر، دوم مغز و سر تاری
سه دیگر صورت زشت و چهارم دیده ٔ اعمی .

منوچهری .


ای بسوی خویش کرده صورت من زشت
من نه چنانم که می برند گمانم .

ناصرخسرو.


گرچه بسیار بود زشت همان زشت است
زشت هرگز نشود خوب به بسیاری .

ناصرخسرو.


چند در این بادیه ٔ خوب و زشت
تشنه بتازی به امید سراب .

ناصرخسرو.


کآنکه این زشت را خداوند است
بهر زشتیش در ره افکنده ست .

سنائی .


زشت زنگی بود نه آئینه .

سنائی .


زشت با کور به فراسازد.

سنائی .


ور ناکسی فروخت مرا هم روا بود
کاعمی و زشت را نبود درخور آینه .

خاقانی .


چرا نقشبندت در ایوان شاه
دژم روی کرده ست و زشت و تباه .

سعدی (بوستان ).


ترا با من ار زشت رویم چه کار
نه آخر منم زشت و زیبا نگار.

سعدی (بوستان ).


- زشت و زیبا ؛ بدگل و خوشگل . (فرهنگ فارسی معین ).
- || (اصطلاح فن بدیع) شعری که یک مصراع آن شامل مدح و مصراع دیگرش شامل ذم باشد. (فرهنگ فارسی معین ).
- || بدو خوب ؛ خوش و ناخوش ، از قبیل تقابل :
تلخی و خوشی و زشت و زیبا بگذشت .

سعدی (گلستان ).


|| شنیع. قبیح . (ناظم الاطباء). بد. ناپسند. قبیح . (از فرهنگ فارسی معین ). [ اوستا ]... «زوایژدیشته » (مکروه ، منفور)، افغانی «زیخت » ، سریکلی «ژیت » (فاسد و خراب ، بد و زشت ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نامطبوع . نکوهیده . بد. قبیح . مقابل نغز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
گواژه که هستش سرانجام جنگ
یکی خوی زشت است از او دار ننگ .

ابوشکور.


بجای خشتچه گر شصت نافه بردوزی
هم ایچ کم نشود گند زشت آن بغلت .

عماره .


بدیشان نمود آن سخنهای زشت
که نزدیک او شاه توران نوشت .

دقیقی .


مر او را به گفتن کزین راه زشت
بگرد و بترس از خدای بهشت .

دقیقی .


جهاندار داننده ٔ خوب و زشت
مرا گر سپردی سراسر بهشت ...
نبودی مرا دل بدین خرمی
که روی تو دیدم به توران زمی .

فردوسی .


بدین گیتی اندربود نام زشت
بدان گیتی اندرنیابد بهشت .

فردوسی .


اگر زو شناسی همه خوب و زشت
بیابی به پاداش خرم بهشت .

فردوسی .


نبود اندر و نیز یک چیز زشت
تو گفتی مگر حوربود از بهشت .

فردوسی .


ابر پیش کف او همچوبر یم ، شمر است
زشت باشد که بگویی به شمر ماند یم .

فرخی .


تو خوارکار ترکی من بردبار عاشق
زشت است خوارکاری خوب است بردباری .

منوچهری .


هنر را بازدانستم ز آهو
همیدون نغز را از زشت ، نیکو.

(ویس و رامین ).


که زشت از خوب و نیک از بد بدانی
بدل کاری سگالی کش توانی .

(ویس و رامین ).


و دیگر وجه آن است که تمیز تواند کرد حق را از باطل و نیکو را از زشت . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 95). عامه ٔ مردم وی را لعنت کردند. بدین حرکتی ناشیرین که کرد و از آن زشتها که بر زبان راند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 183). بدانید که کردار زشت و نیکوی شما را بیند و آنچه در دل دارید، می داند. (تاریخ بیهقی ایضاً ص 339). اکنون چون خریده آمد و زر داده شد، زشت باشد از بیع بازگشت . (تاریخ بیهقی ایضاً ص 622).
که نادان بدانجای خوار است و زشت
شه آنجای درویش نیکوسرشت .

اسدی (گرشاسبنامه ).


کجا خانه ای بد بخوبی بهشت
از آتش دمان دوزخی گشت زشت .

اسدی (گرشاسبنامه ).


به نزدیک مردان به طمع بهشت
شده هر یکی از پی کار زشت .

اسدی (گرشاسبنامه ).


جفا و جور و حسد را به طبع در دل خویش
نفور و زشت و بد و سرد و خام باید کرد.

ناصرخسرو.


زشت بُوَد بودن آزاده مرد
بنده ٔ طوغان عیال ینال .

ناصرخسرو.


مادر دیوان یکی فریشته دیو است
فعل بدش کرد زشت و فاسق و ملعون .

ناصرخسرو.


تو همانا که نه هشیار سری ، ورنه
چون که فعل بد را زشت نینگاری .

ناصرخسرو.


زشت زشت است در ولایت شاه
گرگ بر گاه و یوسف اندر چاه .

سنائی .


تاسلیمان وار باشد حیدر اندر صدر ملک
زشت باشد دیو را بر تارک افسر داشتن .

سنائی .


زشت باشد خویشتن بستن بر آدم وآنگهی
نقش آدم را غلاف نفس شیطان داشتن .

سنائی .


بد او نیک من بود چه عجب
زشت من نیز خوب او باشد.

خاقانی .


هر کجا جبریل سازد مائده
زشت باشد میهمان دیو لعین .

خاقانی .


تا دل غم او دارد نتوان غم جان خوردن
با انده او زشت است اندوه جهان خوردن .

خاقانی .


من که خاقانیم ز هر دو جهان
بی نیازم چه خوب هر دو چه زشت .

خاقانی .


به تمنای گوشت مردن به
که تقاضای زشت قصابان .

سعدی (گلستان ).


ز حادثات زمانه همین پسند آمد
که زشت و خوب و بد و نیک در گذر دیدم .

ابن یمین .



فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ زیبا] بدگل، بدنما.
۲. ناپسند.
* زشت و زیبا: (ادبی ) در بدیع، شعری که یک مصراع آن مدح و مصراع دیگرش ذم باشد، مانند این شعر: زلف است این که بر رخ چون گل فکنده ای / یا دسته یوشنی است که بر پل فکنده ای پوشیده ای تو آن تن سیمین به پیرهن / یا یک تغار ماست بر آن جل فکنده ای، تحویل.

۱. [مقابلِ زیبا] بدگل؛ بدنما.
۲. ناپسند.
⟨ زشت‌و‌زیبا: (ادبی) در بدیع، شعری که یک مصراع آن مدح و مصراع دیگرش ذم باشد، مانند این شعر: زلف است این‌که بر رخ چون گل فکنده‌ای / یا دسته یوشنی است که بر پل فکنده‌ای ـ پوشیده‌ای تو آن تن سیمین به پیرهن / یا یک تغار ماست بر آن جل فکنده‌ای؛ تحویل.


دانشنامه عمومی

زشت (فیلم ۲۰۰۶). زشت (به انگلیسی: Abominable) یک فیلم ترسناک محصول سال ۲۰۰۶ امریکا، کارگردانی و نوشته شده توسط رایان شیفرین، با بازی ستارگان مت مک کوی، جفری شن کش، لنس هنریکسن، رکس لین، دی والاس، فیل موریس، پل گلیسون و هیلی جوئل است.
فیلم درباره یک کشاورز به نام بیلی هوس (رکس لین) و همسرش اتل (دی والاس)است. و با بیدار شدن آن ها از خواب در وسط شب از سر و صدای غیرمعمول آغاز می شود. سگشان برای بررسی به بیرون می رود، جایی که آن ها یک اسب اسباب بازی تکه تکه شده را پیدا می کنند. سگ در تاریکی بسوی چیزی حمله می کند می رود . سگ در تاریکی و به دور از صحنه به طور مرموزی کشته می شود. به همین دلیل آن ها بسوی خانه فرار کنند جایی که یک آن ها چیزی شبیه یک غول بزرگ را در پشت خانه خود می بینند. ناگهان آن غول بزرگ ناپدید می شود آن ها که به داخل خانه پناه برده بودند، بر می گردند و ردپای بزرگ ان موجود را روی زمین پیدا می کنند. و...

گویش اصفهانی

تکیه ای: zešt
طاری: bazzö
طامه ای: zešt
طرقی: badzö / zešt
کشه ای: zešt
نطنزی: zešt


واژه نامه بختیاریکا

اَلاجند؛ بَلاجِوی؛ بَد شِلق؛ اَنتَر؛ جند بالا قاش؛ جِند فرشتِه؛ جند ملاکه؛ جِندلاکه؛ تَلِکِه؛ داوار؛ گَرّوسی؛ رَیمک؛ ملاکه؛ جند ملاکه؛ هلشتک؛ هَویشِه؛ هِیشَت

جدول کلمات

بد

پیشنهاد کاربران

/xAr/ در گویش شهرستان بهاباد به معنای زشت است و متضاد آن جُهون ( قشنگ ) است. مثال، چق این لباس خواره


زشت و بدقیــــــافه

بد ترکیب

زشت و بد قیافه

پتیاره

انر

Ugly یعنی زشت وبد قیافه

کریه / کریح
منفور
ارنعوت

در گویش کرمان، بد پِک و پوز

Greetings cocksucker, suck my dogs dick


Jag �r en hacker som har tillg�ng till ditt operativsystem.
Jag har ocks� full tillg�ng till ditt konto.

Jag har tittat p� dig i flera m�nader nu.
Faktum �r att du har smittats med skadlig programvara via en vuxen webbplats som du bes�kte.

Om du inte �r bekant med det h�r kommer jag att f�rklara det.
Trojan - viruset ger mig fullst�ndig �tkomst och kontroll �ver en dator eller n�gon annan enhet.
Det betyder att jag kan se allt p� sk�rmen och sl� p� kameran och mikrofonen, men du �r inte medveten om detta.

S�ledes fick jag ocks� tillg�ng till alla dina kontakter.

Varf�r antivirusprogrammet inte uppt�ckte skadlig kod?
Svar: Jag har en drivrutin Trojan, jag uppdaterar sina signaturer var fj�rde timme s� ditt antivirus �r tyst.

Jag skapade en video som visar hur du onanerar i den v�nstra halvan av sk�rmen, och i den h�gra halvan ser du videon som du tittade p�.
Med ett klick av en knapp kan jag skicka den h�r videon till alla dina kontakter med e - post och sociala n�tverk.

Om du vill f�rhindra detta, �verf�r beloppet 970€ till min bitcoin - adress ( om du inte vet hur, google "K�p Bitcoin" ) .

Bitcoinadress: 1KoubBYwBpnaJ32yNG6Vydbi4k7MPxAJh4

S� snart betalningen �r mottagen, tar jag bort videon och du kommer aldrig att h�ra mig igen.
Jag ger dig 48 timmar att betala.
Oroa mig inte, jag har en anm�lan som l�ser detta brev, och timern fungerar n�r du l�ser detta brev.

F�rs�k inte svara p� mig ( avs�ndarens adress genereras automatiskt )
Inl�mning av klagom�l till n�gonstans �r inte meningsfullt, eftersom det h�r e - postmeddelandet inte kan sp�ras som min bitcoin - adress.
Jag g�r inga misstag.

Om jag uppt�cker att du har skickat in en rapport eller delat det h�r meddelandet med n�gon annan kommer videon att distribueras omedelbart.

Med v�nliga h�lsningar!

d. royce@shockwaves. org


Greetings k


Jag �r en hacker som har tillg�ng till ditt operativsystem.
Jag har ocks� full tillg�ng till ditt konto.

Jag har tittat p� dig i flera m�nader nu.
Faktum �r att du har smittats med skadlig programvara via en vuxen webbplats som du bes�kte.

Om du inte �r bekant med det h�r kommer jag att f�rklara det.
Trojan - viruset ger mig fullst�ndig �tkomst och kontroll �ver en dator eller n�gon annan enhet.
Det betyder att jag kan se allt p� sk�rmen och sl� p� kameran och mikrofonen, men du �r inte medveten om detta.

S�ledes fick jag ocks� tillg�ng till alla dina kontakter.

Varf�r antivirusprogrammet inte uppt�ckte skadlig kod?
Svar: Jag har en drivrutin Trojan, jag uppdaterar sina signaturer var fj�rde timme s� ditt antivirus �r tyst.

Jag skapade en video som visar hur du onanerar i den v�nstra halvan av sk�rmen, och i den h�gra halvan ser du videon som du tittade p�.
Med ett klick av en knapp kan jag skicka den h�r videon till alla dina kontakter med e - post och sociala n�tverk.

Om du vill f�rhindra detta, �verf�r beloppet 970€ till min bitcoin - adress ( om du inte vet hur, google "K�p Bitcoin" ) .

Bitcoinadress: 1KoubBYwBpnaJ32yNG6Vydbi4k7MPxAJh4

S� snart betalningen �r mottagen, tar jag bort videon och du kommer aldrig att h�ra mig igen.
Jag ger dig 48 timmar att betala.
Oroa mig inte, jag har en anm�lan som l�ser detta brev, och timern fungerar n�r du l�ser detta brev.

F�rs�k inte svara p� mig ( avs�ndarens adress genereras automatiskt )
Inl�mning av klagom�l till n�gonstans �r inte meningsfullt, eftersom det h�r e - postmeddelandet inte kan sp�ras som min bitcoin - adress.
Jag g�r inga misstag.

Om jag uppt�cker att du har skickat in en rapport eller delat det h�r meddelandet med n�gon annan kommer videon att distribueras omedelbart.

Med v�nliga h�lsningar!

d. royce@shockwaves. org


زشت باز ستاندن : به نحو زشتی پس گرفتن
" احمق مردا که دل در این جهان بندد ! که نعمتی بدهد و زشت باز ستاند. "
یعنی : به نحو زشتی پس می گیرد .
تاریخ بیهقی، دکتر فیاض، ۱۳۸۴ ، ص ۲۳۴.


شنیع

از ریخت و قیافه افتادن، بد ترکیب، بی ریخت

بدریخت، بدشکل، بدمنظر، بدهیکل، بی ریخت، کریه، کریه المنظر، پچل، بد، سوء، مذموم، ذمیمه، رکیک، سخیف، شنیع، فاحش، قبیح، مستهجن، مکروه، ناپسند، نازیبا، نفرت انگیز، نکوهیده، ننگین


نهار در زبان ملکی گالی بشکرد

نارعنا. [ رَ ] ( ص مرکب ) مقابل رعنا : پیر رعنا بتر از جوان نارعنا. ( قابوسنامه ) . || نارعنا، که در افسانه های حسین کرد و امثال آن در صفت زنان یا خطاب به آنان می آید به معنی ناپرهیزکار و فاسق و فاجر است. دشنامی است زن را. در تداول افسانه های عامیانه ٔ فارس دشنام گونه ای است که زنان را گویند. ( یادداشت مؤلف ) .


کلمات دیگر: