کلمه جو
صفحه اصلی

ساز زن


مترادف ساز زن : چنگی، خنیاگر، مطرب، نوازنده، تارزن

فارسی به انگلیسی

fiddler


فارسی به عربی

عازف , موسیقار

مترادف و متضاد

performer (اسم)
بازیگر، سازنده، ساز زن، ایفا کننده

musician (اسم)
موسیقی دان، ساقی، نوازنده، خنیاگر، ساز زن، نغمه پرداز

professional musician (اسم)
ساز زن

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که ساز زند نوازنده . ۲ - تار زن .

لغت نامه دهخدا

ساززن. [ زَ] ( نف مرکب ) سازنواز. سازنده. شکافه زن :
بمرگم نیاید کس از مرد و زن
بغیر از مغنی و جز ساززن.
؟
رجوع به ساز شود.

فرهنگ عمید

کسی که ساز می زند، نوازنده.

واژه نامه بختیاریکا

( ساز زَن ) نوازنده کرنا و سرنا؛ میشکال
( ساز زَن ) میشکال؛ سازینه

پیشنهاد کاربران

شکافه زن


کلمات دیگر: