کلمه جو
صفحه اصلی

سبکبار


مترادف سبکبار : آزاد، حر، مجرد، وارسته ، آسوده، فارغ بال

متضاد سبکبار : گرانبار

فارسی به انگلیسی

disburdened, disencumbered, free from care

فارسی به عربی

هانی

مترادف و متضاد

carefree (صفت)
بی خیال، سبکبار، لا ابالی

unencumbered (صفت)
سبکبار

lightly loaded (صفت)
سبکبار

disburdened (صفت)
سبکبار

disencumbered (صفت)
سبکبار

light-hearted (صفت)
سبکبار، لا ابالی، شاد، زنده دل، با نشاط، بی غم

آزاد، حر، مجرد، وارسته ≠ گرانبار


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - سبک وزن . ۲ - فارغ بال . ۳ - خوشحال .

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص مر. ) ۱ - سبک وزن . ۲ - مجازاً، فارغ ، آسوده .

لغت نامه دهخدا

سبک بار. [ س َ ب ُ ] ( ص مرکب ) فارغ بال. ( برهان ) ( آنندراج ). آسوده. راحت :
شدم سیر از این لشکر و تاج و تخت
سبکبار گشتیم و بستیم رخت.
فردوسی.
آنچه دفع طبیعت بود از آن هیچ مضرتی پدید نیاید نه در تن و نه در قوتها بلکه تن آسوده وسبکبار شود. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
سبکبار زادم گران چون شوم
چنان کآمدم به که بیرون شوم.
نظامی.
جهان سرای غرور است و دیو نفس هوا
عفی اللَّه آنکه سبکبار و بیگناه تر است.
سعدی.
مرد درویش که بار ستم فاقه کشد
بدر مرگ همانا که سبکبار آید.
سعدی ( گلستان ).
|| مقابل گران بار :
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها.
حافظ.
|| مجازاً، بمعنی مجرد و فارغ از علایق دنیوی :
در شاهراه جاه بزرگی خطر بسیست
آن به کزین گریوه سبکبار بگذری.
حافظ.
از زبان سوسن آزاده ام آمد بگوش
کاندرین دیر کهن کار سبکباران خوش است.
حافظ.
|| نادان ، در مقابل دانا :
دو عاقل را نباشد کین و پیکار
نه دانا خود ستیزد با سبکبار.
سعدی ( گلستان ).
|| سبک وزن. ( ناظم الاطباء ). مقابل سنگین وزن : خود [ غازی ] باستاد تا جمله غلامان برنشستند و استران سبکبار کردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 232 ). || آماده جهت رفتن و برخاستن. ( ناظم الاطباء ). || کسی را گویند که پیوسته شادی کند و خوشحال و صاحب انتعاش باشد. ( برهان ). || آزاد از شغل و کار. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ گران بار] کسی که بار سبک بر دوش داشته باشد.
۲. حیوان بارکش که بارش سبک باشد.
۳. [مجاز] شخص فارغ و آسوده و بی خیال و مجرد: در شاهراه جاه و بزرگی خطر بسی ست / آن به کزاین گریوه سبک بار بگذری (حافظ: ۹۰۰ )، از زبان سوسن آزاده ام آمد به گوش / کاندراین دیر کهن کار سبک باران خوش است (حافظ: ۱۰۴ ).

پیشنهاد کاربران

سبک وزن
فارغ
آسوده
به اصطلاح عرفانی ، سبکبار به کسی گفته می شود که از قید و بندهای زمینی فارغ شده است و میتواندبرسر کوی یار پرواز کند.

ما را به چشم سر مبین ما را به چشم سر ببین
آن جا بیا ما را ببین کان جا سبکبار آمدم

سبکبار یعنی کسی که بار سبک بر دوش داشته باشه حیوان بارکش که بارش سبک باشه یا به معنای شخص فارغ و آسوده و بی خیال و مجرد نیز گفته میشه سبک دوش هم گفته شده

unheeded


کلمات دیگر: