کلمه جو
صفحه اصلی

سانحه


مترادف سانحه : اتفاق، پیشامد، تصادف، حادثه، رزیه، عارضه، فاجعه، واقعه

برابر پارسی : رخداد، پیش آمد

فارسی به انگلیسی

accident, casualty, catastrophe, disaster

accident, disaster, mishap, casualty, contingency, fortuity, catastrophe


فارسی به عربی

حادث عرضی

مترادف و متضاد

اتفاق، پیشامد، تصادف، حادثه، رزیه، عارضه، فاجعه، واقعه


accident (اسم)
تصادف، حادثه، پیش امد، سانحه، اتفاق، واقعه ناگوار، پا، تصادف اتومبیل، مصیبت ناگهانی، صفت، صرف، عارضه، شیی ء

event (اسم)
حادثه، پیش امد، سانحه، اتفاق، عارضه، سرگذشت، روی داد، واقعه

casualty (اسم)
سانحه، تصادفات

calamity (اسم)
سانحه، سختی، فلاکت، بدبختی، مصیبت، بلاء، فاجعه، بیچارگی

فرهنگ فارسی

حادثه، واقعه، پیش آمد، مونث سانح
۱ - ( اسم ) مونث سانح . ۲ - هر چیز ناگهانی که بغته پدید آید . ۳ - واقعه حادثه .

(جمع آن سانحه‌ها، سوانح و سانحات است) رویداد ناگوار، تصادف، حادثه


رویداد ناگواری که به بروز صدمات جانی یا وارد آمدن آسیب جدی به هواگَرد منجر می‌شود


جملات نمونه

یک سانحه‌ی وحشتناک

a horrible accident


لغت نامه دهخدا

سانحة. [ن ِ ح َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث سانح . رجوع به سانح شود. || هر چیز ناپسند و موحش . (ناظم الاطباء).


( سانحة ) سانحة. [ن ِ ح َ ] ( ع ص ، اِ ) مؤنث سانح. رجوع به سانح شود. || هر چیز ناپسند و موحش. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. = سانح
۲. حادثه، واقعه، پیشامد.

دانشنامه عمومی

حادثه ، واقعه ، پیش آمد


فرهنگستان زبان و ادب

{accident} [حمل ونقل هوایی] رویداد ناگواری که به بروز صدمات جانی یا وارد آمدن آسیب جدی به هواگَرد منجر می شود

پیشنهاد کاربران

آهو یا پرنده ای که از سمت راست به چپ بگذرد که به فال بد گیرند. ( به هنگام صید و شکار )

بدآمد

سانحه:[اصطلاح نظامی] برآیند و اثر حادثه که موجب بروز تلفات جانی، خسارات مالی، نابودی خدمات ضروری و . . . . . . می‎شود.
دانشنامه دفاعی ( نحن صامدون )



کلمات دیگر: