کلمه جو
صفحه اصلی

سادگی


مترادف سادگی : بی آلایشی، بی نقشی، بیرنگی، بی غل وغشی، پاکی، زودباوری، ساده لوحی، پخمگی ، ساده دلی، بی ریایی، بساطت، آسانی، سهولت

متضاد سادگی : رندی

فارسی به انگلیسی

simplicity, easiness, simple-mindedness, austerity


earthiness, ingenuousness, plainness, simpleness, simplicity, simplification


earthiness, ingenuousness, plainness, simpleness, simplicity, simplification, easiness, austerity, simple-mindedness

مترادف و متضاد

بی‌آلایشی، بی‌نقشی ≠ رندی


بیرنگی، بی‌غل‌وغشی، پاکی


زودباوری، ساده‌لوحی، پخمگی


homeliness (اسم)
زشتی، سادگی، فروتنی

ease (اسم)
سادگی، اسودگی، سهولت، اسانی

facility (اسم)
تردستی، وسیله، فرصت، سادگی، سهولت، امکان، روانی، وسیله تسهیل

chastity (اسم)
عفت، نجابت، پاکدامنی، عفت وعصمت، سادگی

simplicity (اسم)
سادگی، فروتنی، ساده لوحی، بی الایشی، ساده دلی، بسیطی

naivety (اسم)
سادگی، ساده لوحی، بی ریایی، ساده دلی

plainness (اسم)
سادگی، غیر مقبولی

simpleness (اسم)
سادگی، فروتنی

easiness (اسم)
سادگی، سهولت، اسانی

tenuity (اسم)
سادگی، لطافت، قلت، رقت، باریکی

rusticity (اسم)
سادگی، فروتنی، روستا منشی

simple-mindedness (اسم)
سادگی

۱. بیآلایشی، بینقشی
۲. بیرنگی، بیغلوغشی، پاکی
۳. زودباوری، سادهلوحی، پخمگی ≠ رندی
۴. سادهدلی، بیریایی،
۵. بساطت
۶. آسانی، سهولت


فرهنگ فارسی

۱ - عاری بودن از نقش و نگار بی نقشی مقابل نقش . ۲ - بی آرایشی بی زیوری مقابل زینت و تزیین . ۳ - آسانی سهولت مقابل دشواری . ۴ - بی آمیغی خلوص مقابل اختلاط . ۵ - همواری صافی . ۶ - لغزانی لغزندگی . ۷ - ساده لوحی زود باوری .

فرهنگ معین

(دَ یا دِ ) (حامص . ) ۱ - بدون نقش و نگار. ۲ - خالص و بی غش . ۳ - ساده لوحی ۴ - همواری ، صافی . ۵ - آسانی ، سهولت . ۶ - بدون زینت و زیور.

لغت نامه دهخدا

سادگی. [ دَ / دِ ] ( حامص ) ساده بودن. عاری بودن از نقش و نگار. بی نقشی. || بی آرایشی.بی زیوری. بی زینتی. || آسانی. مقابل دشواری. || خلوص. بی آمیغی. بساطت. || همواری. صافی. || همواری سخت. لغزانی. لغزندگی : بعد از آن برفتیم و بدان زمین [ که مانند نقره بود ] رسیدیم و بدشواری بر آن نمی شایست رفتن از سادگی که بود، جمله سیم خالص بود. ( مجمل التواریخ والقصص ). || بی حیلگی. سلیم دلی. بی مکری. صاف و سادگی. خوش قلبی. خوش جنسی. خوش فطرتی. خوش طینتی. پاک ضمیری. پاک درونی. پاکیزه درونی. صافی ضمیری. مقابل عیاری. || ساده لوحی. گول خوری. خوش باوری. زودباوری. چلمنی. په پگی. پخمگی. ابلهی. احمقی.

فرهنگ عمید

۱. ساده و بی پیرایه بودن، بی آلایش بودن.
۲. [مجاز] ساده دلی.


کلمات دیگر: