کلمه جو
صفحه اصلی

شاهانه


مترادف شاهانه : پادشاهانه، خسروانه، ملوکانه

متضاد شاهانه : رعیت وار

فارسی به انگلیسی

courtly, imperial, king, kingly, lord, majestic, princely, regal, regally, royal, stately, sumptuously


courtly, imperial, kingly, majestic, princely, regal, royal, stately, sumptuous, king, lord, regally, sumptuously, in a kingly manner

kingly, royal


in a kingly manner


فارسی به عربی

احد افراد العائلة المالکة , مهیب

مترادف و متضاد

majestic (صفت)
بزرگ، با عظمت، با شکوه، شاهانه، خسروانی

royal (صفت)
مجلل، شاهوار، شاهانه، ملوکانه، خسروانی، سلطنتی

kingly (صفت)
شاهوار، شاهانه

sceptered (صفت)
شاهانه، دارای عصای سلطنتی

پادشاهانه، خسروانه، ملوکانه ≠ رعیت‌وار


فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - وابسته به شاه مربوط به شاه از جانب شاه : خلعتهای شاهانه . ۲ - با اهمیت با شوکت و عظمت . ۳ - مانند شاهان : شاهانه ماجرای گناه گدا را بگو ( حافظ ) .

لغت نامه دهخدا

شاهانه. [ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) همچون شاه. همانند شاه. منسوب بشاه. شاهی. خسروی. بزرگوار و شکوهنده. با شوکت و عظمت. بطور سلطنت و شکوه و جلال. ( ناظم الاطباء ). || ( اِمرکب ) لباس و پوشاک عروس و داماد. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. منسوب و مربوط به شاه، درخور شاهان.
۲. (قید ) مانند شاه.

پیشنهاد کاربران

رویال

پادشاهانه

ملکانه. [ م َ ل ِ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ، ق مرکب ) پادشاهانه. شاهانه. درخور شاهان. شایسته پادشاه : یکی از آن سیاه و دیگر دبیقیهای بغدادی بغایت نادر ملکانه. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 44 ) . امیدهای خوب کردو شرطهای ملکانه رفت. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 158 ) . فصلی زیر نامه نبشت نیکو و سخت قوی چنانکه او نبشتی ملکانه. ( تاریخ بیهقی ایضاً ص 431 ) . عنان کامکاری و زمام جهانداری به عدل و رحمت ملکانه. . . سپرده. ( کلیله و دمنه ) . آنگاه همت ملکانه را بر اعلای کلمةالحق مقصور گردانید. ( کلیله و دمنه ) . یک حاجت باقی است که درجنب عواطف ملکانه خطری ندارد. ( کلیله و دمنه ) . خادم از خجلت این انعام ملکانه. . . گران بار ایادی شده بود. ( منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 236 ) . خسرو از آنجا که همت ملکانه و سیرت پادشاهانه او بود. . . گفت از شکسته خود مومیایی دریغ نمی باید داشت. ( مرزبان نامه چ قزوینی ص 114 ) . گدایان سیاهکار چون ده ساله عمر مفلسانه به ده روزه تنعم ملکانه بدل می توانستند زر به سود می ستدند و به خدمتی می دادند. ( تاریخ غازان ص 318 ) .

شاه منشانه

خسرو منشانه

خسروانی


کلمات دیگر: