کلمه جو
صفحه اصلی

شامگاه


مترادف شامگاه : شام، شامگاهان، شب، فلق، لیل

متضاد شامگاه : صبحگاه

فارسی به انگلیسی

evening, suppertime, twilight, eve, eventide, tattoo

eventide, tattoo


evening, suppertime, twilight


فارسی به عربی

عشیة

مترادف و متضاد

eve (اسم)
شب، شب عید، شامگاه، جنس زن

eventide (اسم)
شامگاه

شام، شامگاهان، شب، فلق، لیل ≠ صبحگاه


فرهنگ فارسی

شامگه، هنگام شب، سرشب
۱ - هنگام شب سر شب . ۲ - مراسم دعای غروب در سرباز خانه ها آقشام .

فرهنگ معین

(اِمر. ) ۱ - هنگام شب ، سرشب . ۲ - مراسم دعای غروب در سربازخانه ها.

لغت نامه دهخدا

شامگاه. ( اِ مرکب ، ق مرکب ) از: شام به اضافه گاه پسوند زمان ، وقت شام. آنگاه که روز به انجام کشد و شب آغاز شود. مقابل صبحگاه و صبحی که وقت صبح است. ( از آنندراج ) :
آمد نوروز ماه می خور و می ده پگاه
هر روز تا شامگاه هر شب تا بامداد.
منوچهری.
ببین هر شامگاهی نسر طایر
بخوان همتم مرغ مسمن.
خاقانی.
قوس قزح بکاغذ شامی بشامگاه
از هفت رنگ بین که چه طغرا برافکند.
خاقانی.
غم آن صبح صادق ملت
آسمان شامگاه میگوید.
خاقانی.
چون برین قصه هفته ای بگذشت
شامگاهی بخانه رفت از دشت.
نظامی.
صوفی ما که ز ورد سحری مست شدی
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد.
حافظ.
- نماز شامگاه ؛ نماز شام. نماز مغرب. رجوع به نماز شام شود.
|| نقاره و طبل که بوقت غروب زنند. رجوع به شامگاه زدن شود.

فرهنگ عمید

هنگام شب، سرشب.

دانشنامه عمومی

شامگاه (فیلم). «شامگاه» (انگلیسی: Sunset (film)) یک فیلم در سبک زوج هنری، کمدی، و وسترن به کارگردانی بلیک ادواردز است که در سال ۱۹۸۸ منتشر شد.

جدول کلمات

مسا

پیشنهاد کاربران

غروب


کلمات دیگر: