کلمه جو
صفحه اصلی

زحمت کش


مترادف زحمت کش : رنجبر، زجرکش، ستمکش، سختی کش، محنت کش

برابر پارسی : رنجبر، رنجکش، کارگر

فارسی به انگلیسی

painstaking, hard-working, grub, proletarian, laborer, toiler

فارسی به عربی

مرهق
یرقة

مرهق


مترادف و متضاد

diligent (صفت)
ساعی، زحمت کش، سخت کوش، کوشا، کوشنده، پشت کاردار

studious (صفت)
ساعی، مشتاق، زحمت کش، کوشا، بلیغ، درس خوان، جاهد، کتاب خوان

assiduous (صفت)
ساعی، زحمت کش، دارای پشتکار، ملازم

laborious (صفت)
ساعی، پر کار، سخت، دشوار، پر زحمت، زحمت کش

hard-working (صفت)
پر کار، زحمت کش

painstaking (صفت)
ساعی، زحمت کش، رنجبر، رنج برنده

toilful (صفت)
زحمت کش

galley slave (اسم)
غلام، غلام پاروزن، مزدور، زحمتکش

sufferer (اسم)
متحمل، زحمتکش

working man (اسم)
کارگر، زحمتکش، مزدبگیر

toiler (اسم)
زحمتکش، رنجبر

grubber (اسم)
زحمتکش

plodder (اسم)
اهسته رو، زحمتکش

فرهنگ فارسی

زحمت کشنده ستم کش کارگر کوشا
( صفت ) ۱ - آنکه زحمت میکشد . ۲ - رنجبر : [[ نمایندگان طبقات زحمتکش از کارگر و دهقان حاضر بودند ]] .

لغت نامه دهخدا

زحمتکش. [ زَ م َ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) زحمت کشنده. متحمل زحمت. آنکه تحمل مشقت و سختی کند. که زیاده از قوت و قدرت خود کار کند. ( از ناظم الاطباء ). || ( در تداول امروز پارسی زبانان ) کارگر. پیشه ور. رنجبر. صنعتگر. اهل صنعت. ( از ناظم الاطباء ذیل رنجبر ): طبقه زحمتکشان یا طبقه زحمت کش ؛ کارگران. مردم کارگر. مقابل طبقه اشراف که از دسترنج دیگران راحتی بدست آرند. رجوع به زحمت ، زحمت کشیدن ، رنجبر، کارگر و زحمت کشی شود. || ستم کش. ( ناظم الاطباء ). طبقه ضعیف وتنگدست وفقیر و مردمی که هماره جفا و ستم بینند و لقمه نانی از دسترنج و زحمت خود بدست آرند . رجوع به زحمت کشیدن و زحمت شود. || آنکه تن بکار دهد. جدی. کوشا. مقابل تنبل ، آنکه شانه از زیر کارخالی کند، از کار فرار کند.

فرهنگ عمید

۱. آن که زحمت می کشد و رنج می برد.
۲. در ادبیات مارکسیس، کارگر، رنجبر.

پیشنهاد کاربران

کسی که رنج و زحمت در سرنوشتش نوشته شده باشد

سخت کار


کلمات دیگر: