کلمه جو
صفحه اصلی

زراد

مترادف و متضاد

armorer (اسم)
نگهبان اسلحه، زراد، اسلحه ساز

armourer (اسم)
نگهبان اسلحه، زراد، اسلحه ساز

فرهنگ فارسی

زردساز، زره ساز، زره گر
( صفت ) آنکه زره سازد زره ساز زره گر .
زره گر

فرهنگ معین

(ز رّ ) [ معر. ] (ص . ) سازندة زِره .

لغت نامه دهخدا

زراد. [ زِ ] ( ع اِ ) ریسمان که به وی گلوی شتر را بندند تا نشخوار بدهان نیارد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || مخنقه. ( اقرب الموارد ). || دِرّه و تازیانه چوبین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

زراد. [ زَرْ را ] ( ع ص ) زره گر. ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ) ( دهار ) ( از اقرب الموارد ). زره گر که زره را می سازد. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). زره ساز و زره گر. ( ناظم الاطباء ). این انتساب اشتغال به اسلحه سازی را افاده می نماید. ( از انساب سمعانی ). زره گر. درع باف. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). آنکه زره سازد. زره ساز. زره گر. معرب است. ( فرهنگ فارسی معین ) :
گشته داود نبی ، زراد لشکرگاه او
باز صاحب جیش آن لشکرسلیمان آمده.
خاقانی.
چو خسروان گذرم بر مصاف نطق و دوات
از آن به خانه زراد خسروان ماند.
خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 858 ).
صنعت زراد او کم دیده بود
در عجب می ماند و وسواسش فزود.
مولوی.
رجوع به زرادخانه شود.

زراد. [ زَرْ را ] (ع ص ) زره گر. (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (دهار) (از اقرب الموارد). زره گر که زره را می سازد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). زره ساز و زره گر. (ناظم الاطباء). این انتساب اشتغال به اسلحه سازی را افاده می نماید. (از انساب سمعانی ). زره گر. درع باف . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). آنکه زره سازد. زره ساز. زره گر. معرب است . (فرهنگ فارسی معین ) :
گشته داود نبی ، زراد لشکرگاه او
باز صاحب جیش آن لشکرسلیمان آمده .

خاقانی .


چو خسروان گذرم بر مصاف نطق و دوات
از آن به خانه ٔ زراد خسروان ماند.

خاقانی (دیوان چ سجادی ص 858).


صنعت زراد او کم دیده بود
در عجب می ماند و وسواسش فزود.

مولوی .


رجوع به زرادخانه شود.

زراد. [ زِ ] (ع اِ) ریسمان که به وی گلوی شتر را بندند تا نشخوار بدهان نیارد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مخنقه . (اقرب الموارد). || دِرّه و تازیانه ٔ چوبین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

زردساز، زره ساز، زره گر.

جدول کلمات

زرهساز


کلمات دیگر: