کلمه جو
صفحه اصلی

زراعتی

فارسی به انگلیسی

agricultural, designed for cultivation, cultivated

agricultural, designed for cultivation


فارسی به عربی

زراعی

مترادف و متضاد

agricultural (صفت)
کشاورزی، زراعتی، فلاحتی

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به زراعت : زمینهای زراعتی . توضیح : ۱ - بقاعده عربی منسوب به زراعت [[ زراعی ]] آید ولی در فارسی زراعتی به قیاس اباحتی و ملامتی جایز است.
منسوب بزراعت زمین زراعتی

لغت نامه دهخدا

زراعتی. [ زِ ع َ ] ( ص نسبی ) منسوب به زراعت : زمینهای زراعتی. در تداول زَراعَتی تلفظ شود. بقاعده عربی منسوب به زراعت «زراعی » آید، ولی در فارسی زراعتی به قیاس اباحتی و ملامتی جایز است. ( فرهنگ فارسی معین ).


کلمات دیگر: