( اسم ) جمع سایر اشخاص دیگر دیگران : خانمها با کالسکه روان گشتند و سایرین هم داخل خانه شدند .
لغت نامه دهخدا
سایرین. [ ی ِ ری ] ( ع اِ ) ج ِ سایر. دیگران. رجوع به سائرین و سائر شود.
سائرین. [ ءِ ] ( ع اِ ) ج ِ سائر، در حالت نصبی و جری. رجوع به سائر شود.
فرهنگ فارسی ساره
دیگران
پیشنهاد کاربران
سوایر. [ س َ ی ِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ سایرة : امثله توقیعات او در اقطار جهان چون سوایر امثال و شوارد اشعار منتشر شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ) . رجوع به سائر شود.