کلمه جو
صفحه اصلی

ساق پا


برابر پارسی : ازغوزک تا زانو

فارسی به انگلیسی

ankle, shank, calf

ankle, shank


فارسی به عربی

ساق

مترادف و متضاد

leg (اسم)
پا، قسمت، پایه، بخش، ساق پا، ساق، مرحله، پاچه، ران

crus (اسم)
ساق پا، ساق، درشت نی، پایک

shin (اسم)
ساق پا، ساق، قلم پا، قلم پای خوک، گوشت قلم پا

shank (اسم)
میله، ساق پا، درشت نی، ساقه، قصبه کبری

دانشنامه آزاد فارسی

ساقِ پا (leg)
کل بخش اندام عقبی، بین زانوو مچ پا. ساختمان کالبدشناختی اندام عقبی در همۀ پستانداران مشابه است. قسمت ران استخوانی اصلی با نام استخوان راندارد که در بالا بخشی از مفصل لگن، و در پایین مفصل زانورا ایجاد می کند. ساق پا دو استخوان دارد: به استخوان بزرگ تر درشت نی، و به استخوان کوچک تر نازک نیمی گویند. قسمت بالایی درشت نی، بخش پایینی استخوان ران، و استخوان کشککمفصل زانو را می سازند. در مفصل مچ پاهر دو استخوان ساق دخالت دارند. یگانه اختلاف اندام عقبی پستانداران با مهره داران کمتر تکامل یافته آن است که در سیر تکامل، این اندام به داخل چرخیده است. منبع اصلی خون رسانی سرخ رگی به ساق پا سرخ رگ رانی مشترکاست و اعصاب این قسمت بدن از عصب سیاتیکو شاخه های آن تأمین می شوند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] ساق پا (قرآن). در این مقاله مباحثی از قرآن کریم که درباره ساق پا می باشد، آورده شده است.
بازگرداندن اسبها براى سلیمان (علیه السلام) و نوازش ساق پاهایشان:ردّوها علىّ فطفق مسحا بالسّوق والأعناق.
ص/سوره۳۸، آیه۳۳.
نمایان شدن دو ساق پاى بلقیس، هنگام عبور از آبگینه هاى آبنما:قیل لها ادخلى الصّرح فلمّا رأته حسبته لجّة وکشفت عن ساقیها قال إنّه صرح مّمرّد مّن قواریر ....
نمل/سوره۲۷، آیه۴۴.
پیچیده شدن و چسبیدن ساق پاهاى محتضر به یکدیگر:کلّا إذا بلغت التّراقى • إلى ربّک یومذ المساق • والتفّت السّاق بالسّاق .
قیامت/سوره۷۵، آیه۲۶.
...

گویش اصفهانی

تکیه ای: sâq-e pâ
طاری: sâq-e pâ
طامه ای: sâq-e pâ
طرقی: sâq-e pâ
کشه ای: sâq-e pâ
نطنزی: sâq-e pâ


واژه نامه بختیاریکا

تِک؛ چَفت؛ قاولیچک؛ لیچک؛ شیک

پیشنهاد کاربران

در پارسی " ساگ پا " در نسک فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .


کلمات دیگر: