کلمه جو
صفحه اصلی

زبده


مترادف زبده : برگزیده، صفی، گزیده، منتخب، سرآمد، ممتاز، خلاصه، مجمل، مختصر، جوهر، خالص

برابر پارسی : برگزیده، برجسته، پسندیده

فارسی به انگلیسی

choice part, compendium, gist, cream


gist, imperial, outstanding, choice part, compendium, cream, crackerjack, flower, pick, picked, select, queen

cream, flower, imperial, outstanding, pick, picked, select


فارسی به عربی

خلاصة , دهن , مقتطف , ملخص

مترادف و متضاد

برگزیده، صفی، گزیده، منتخب


سرآمد، ممتاز


خلاصه، مجمل، مختصر


جوهر، خالص


compendium (اسم)
اختصار، خلاصه، کوتاهی، زبده

abstract (اسم)
خلاصه، مجمل، چکیده، جدا کردن، زبده، معنی، رساله

elite (اسم)
زبده، نخبه، گلچین

cream (اسم)
زبده، خامه، کرم، کرم رنگ، سرشیر، هر چیزی شبیه سر شیر

prime (اسم)
زبده، کمال، اغاز، بهار جوانی، بهترین قسمت

compend (اسم)
اختصار، خلاصه، کوتاهی، زبده

extract (اسم)
خلاصه، زبده، عصاره، شیره

۱. برگزیده، صفی، گزیده، منتخب
۲. سرآمد، ممتاز
۳. خلاصه، مجمل، مختصر
۴. جوهر، خالص


فرهنگ فارسی

کره، مسکه، سرشیر، چربی که ازشیربگیرند، برگزیده
( اسم ) ۱ - چربیی که از شیر گیرند کره سر شیر . ۲ - خلاصه برگزیده پسندیده از هر چیزی .
شهریست در روم از فتوحات ابو عبیده جراح

فرهنگ معین

(زُ دِ ) [ ع . زبدة ] (اِ. ) ۱ - برگزیده از هر چیز. ۲ - خلاصه .

لغت نامه دهخدا

زبدة. [ زَ دَ ] (ع اِ) قسمتی از زَبَد. (لسان العرب ).


زبدة. [ زَ دَ ] (ع اِ) لغتی است در زباد. رجوع به دزی ذیل «زبده » و «زباد» و زباد در این لغت نامه شود.


زبدة. [ زُ دَ ] (اِخ ) جد حسن بن محمدبن زبدة. محدث است . (منتهی الارب ).


( زبدة ) زبدة.[ زَ ب َ دَ ] ( ع اِ ) کف گوشه دهن. ( مهذب الاسماء ). || پاره کف آب و پاره کف شیر. ( دهار ).

زبدة. [ زَ دَ ] ( ع اِ ) قسمتی از زَبَد. ( لسان العرب ).

زبدة. [ زُ دَ ] ( ع اِ ) کفک شیر و سر آن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ) ( تاج العروس ) ( لسان العرب ). || پاره ای مسکه. ( دهار ). کره شیر. ( القاموس العصری عربی - انگلیسی ). مسکه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( نصاب ) ( غیاث اللغات ). کره. ( فرهنگ نظام ) :
کشک دارو زهک زرداب لبن جغرات ماست
چربه شیر و زبده مسکه دوغ کردی بار خر.
بسحاق.
|| کرم و بدین معنی غیر از آن زبدة بمعنی کره است که به فرانسه بور وبه انگلیسی بتر نام دارد. این زبده ( کرم ) را ظاهراً یونانیان ، رومیان و ژرمن ها نیز میشناخته اند. قدما مخلوط آنرا با فقاع و طباشیر برای رفع احتقانات پستان تجویز میکرده و در ژاپن خوردن آنرا داروی سل میدانسته اند. اما اکنون موارد استعمال و مصرف فراوان دارد. و در تداول عامه آنرا قشطه نیز میگویند. کرم ماده اصلی شیر است و هرگاه مقداری شیر را مدتی بحال خودگذارند کرم بصورت قشری سطح آنرا فرامیگیرد و هرچه شیر بهتر باشد مقدار کرم آن زیادتر است. کرم ماده چرب و خوشبو است و از آن هر یک از حیوانات رنگی خاص دارد، زبده «کرم » گاو که از شیر گاو بدست می آید سفید خالص یا سفیدی است که اندکی بزردی میزند. و گاه برای عرضه شدن در بازار و هنگام خرید و فروش آنرا بطور مصنوعی برنگ زرد در می آورند. کرم گوسفند، سفید رنگ و بیشتر منجمد است ولی زبده میش از آن لطیف تر است و زودتر از کرم گاو تغییر حالت میدهد. زبده ای که از شیرزنان بدست می آید زرد و خشک است. عناصر تشکیل دهنده ٔزبده «کرم » عبارتند از:
اوله این که عنصر اصلی این ماده بشمار میرود، استارین عنصر دهنی ، اسیدبوریک یعنی اسید زبدی که بوی مخصوص کرم مربوط به آن است. 16در 100 کرم ، ماده ای است سیال ، سفید دارای ماده ای به نام «لبن الزبد». وجود این ماده در کرم از قیمت آن می کاهد زیرا بر اثر وجود این ماده است که کرم در مجاورت هوا فاسد میگردد.
برای جدا ساختن این ماده از کرم آن را در آب یا الکل باید چند بار شستشو دهند و بهترین روشها آن است که کرم را با حرارتی اندک ذوب کنند. البته کرم ذوب شده وقتی مورد استفاده قرار میگیرد که بتدریج دوباره بحال اول برگردد و منجمد شود. برای جلوگیری از فساد کرم ، طریقه دیگر نیزبکار میبرند بدینگونه که آنرا با نمک آغشته میکنند تا ماده مذکور بوسیله نمک جذب گردد و از فساد ایمن بماند. کرم موارد استعمال فراوانی دارد ولی بر اثر اینکه در بیشتر معده ها به آسانی هضم نمیشود و دارای خاصیت ارخاء میباشد، معمولاً آنرا با شکر یا تخم مرغ یا شکلات یا قهوه یا چای صرف میکنند. کرم خیلی زود تغییر حالت میدهد و لذا استعمال آن فقط در صورت تازگی تجویز میشود. کرم تازه علاوه بر اینکه غذای خوبی است خود مسهل کاملی بشمار میرود. البته برای بیماران و کودکان و کسانی که دوران نقاهت را میگذرانند یا دارای مزاجی لیمفاوی میباشند تجویز آن مناسب نیست. اما برخلاف عقیده برخی از پزشکان خطرناک نمیباشد. ناگفته نماند که برای زنان باردار و بیماران هیستریک مصرف کردن کرم زیان بخش است. برخی از پزشکان معتقدند که خوردن کرم موجب افزایش ترشحات صفرا است ، عده دیگر نیز مخالف این عقیدت اند. کرم شیر زنان گاه بعنوان داروی سینه و در بیماری سل تجویز میشود و در ژاپن ، جویدن قطعات آغشته به نمک و خشک آن را درمان بیماری خطرناک سل میدانند. زبده تازه گاه برای درمان زخمهای سطحی ، سوختگی ها و پوسته دادن موی سر، سلخه ها و نیز زخمهای پستان ، بواسیر و نظائر آن ، و بعنوان یکی از اجزاء مرهمها بکار میرود و نیز در شربتهای مخدر و حقنه ها برای افزودن خاصیت آنها از آن استفاده میشود. گاه نیز بجای پیه خوک یا روغنها در ساختن بسیاری از انواع مرهم و ضمادات از آن استفاده میگردد. این نکته را باید متذکر بود که این ماده مس و روی را بسرعت اکسیده ، و اکسید آنها را در خود حل میکند، بنابراین بایستی از نگاهداری آنها در ظروف مسی و رویی خودداری کرد. ( از دائرة المعارف بستانی ).

زبدة. [ زُ دَ ] (ع اِ) کفک شیر و سر آن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (لسان العرب ). || پاره ای مسکه . (دهار). کره ٔ شیر. (القاموس العصری عربی - انگلیسی ). مسکه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (نصاب ) (غیاث اللغات ). کره . (فرهنگ نظام ) :
کشک دارو زهک زرداب لبن جغرات ماست
چربه شیر و زبده مسکه دوغ کردی بار خر.

بسحاق .


|| کرم و بدین معنی غیر از آن زبدة بمعنی کره است که به فرانسه بور وبه انگلیسی بتر نام دارد. این زبده (کرم ) را ظاهراً یونانیان ، رومیان و ژرمن ها نیز میشناخته اند. قدما مخلوط آنرا با فقاع و طباشیر برای رفع احتقانات پستان تجویز میکرده و در ژاپن خوردن آنرا داروی سل میدانسته اند. اما اکنون موارد استعمال و مصرف فراوان دارد. و در تداول عامه آنرا قشطه نیز میگویند. کرم ماده ٔ اصلی شیر است و هرگاه مقداری شیر را مدتی بحال خودگذارند کرم بصورت قشری سطح آنرا فرامیگیرد و هرچه شیر بهتر باشد مقدار کرم آن زیادتر است . کرم ماده ٔ چرب و خوشبو است و از آن هر یک از حیوانات رنگی خاص دارد، زبده ٔ «کرم » گاو که از شیر گاو بدست می آید سفید خالص یا سفیدی است که اندکی بزردی میزند. و گاه برای عرضه شدن در بازار و هنگام خرید و فروش آنرا بطور مصنوعی برنگ زرد در می آورند. کرم گوسفند، سفید رنگ و بیشتر منجمد است ولی زبده ٔ میش از آن لطیف تر است و زودتر از کرم گاو تغییر حالت میدهد. زبده ای که از شیرزنان بدست می آید زرد و خشک است . عناصر تشکیل دهنده ٔزبده ٔ «کرم » عبارتند از:
اوله این که عنصر اصلی این ماده بشمار میرود، استارین عنصر دهنی ، اسیدبوریک یعنی اسید زبدی که بوی مخصوص کرم مربوط به آن است . 16در 100 کرم ، ماده ای است سیال ، سفید دارای ماده ای به نام «لبن الزبد». وجود این ماده در کرم از قیمت آن می کاهد زیرا بر اثر وجود این ماده است که کرم در مجاورت هوا فاسد میگردد.
برای جدا ساختن این ماده از کرم آن را در آب یا الکل باید چند بار شستشو دهند و بهترین روشها آن است که کرم را با حرارتی اندک ذوب کنند. البته کرم ذوب شده وقتی مورد استفاده قرار میگیرد که بتدریج دوباره بحال اول برگردد و منجمد شود. برای جلوگیری از فساد کرم ، طریقه ٔ دیگر نیزبکار میبرند بدینگونه که آنرا با نمک آغشته میکنند تا ماده ٔ مذکور بوسیله ٔ نمک جذب گردد و از فساد ایمن بماند. کرم موارد استعمال فراوانی دارد ولی بر اثر اینکه در بیشتر معده ها به آسانی هضم نمیشود و دارای خاصیت ارخاء میباشد، معمولاً آنرا با شکر یا تخم مرغ یا شکلات یا قهوه یا چای صرف میکنند. کرم خیلی زود تغییر حالت میدهد و لذا استعمال آن فقط در صورت تازگی تجویز میشود. کرم تازه علاوه بر اینکه غذای خوبی است خود مسهل کاملی بشمار میرود. البته برای بیماران و کودکان و کسانی که دوران نقاهت را میگذرانند یا دارای مزاجی لیمفاوی میباشند تجویز آن مناسب نیست . اما برخلاف عقیده ٔ برخی از پزشکان خطرناک نمیباشد. ناگفته نماند که برای زنان باردار و بیماران هیستریک مصرف کردن کرم زیان بخش است . برخی از پزشکان معتقدند که خوردن کرم موجب افزایش ترشحات صفرا است ، عده ٔ دیگر نیز مخالف این عقیدت اند. کرم شیر زنان گاه بعنوان داروی سینه و در بیماری سل تجویز میشود و در ژاپن ، جویدن قطعات آغشته به نمک و خشک آن را درمان بیماری خطرناک سل میدانند. زبده ٔ تازه گاه برای درمان زخمهای سطحی ، سوختگی ها و پوسته دادن موی سر، سلخه ها و نیز زخمهای پستان ، بواسیر و نظائر آن ، و بعنوان یکی از اجزاء مرهمها بکار میرود و نیز در شربتهای مخدر و حقنه ها برای افزودن خاصیت آنها از آن استفاده میشود. گاه نیز بجای پیه خوک یا روغنها در ساختن بسیاری از انواع مرهم و ضمادات از آن استفاده میگردد. این نکته را باید متذکر بود که این ماده مس و روی را بسرعت اکسیده ، و اکسید آنها را در خود حل میکند، بنابراین بایستی از نگاهداری آنها در ظروف مسی و رویی خودداری کرد. (از دائرة المعارف بستانی ).
رجوع به دائرة المعارف فرید وجدی شود. || خلاصه ٔ هرچیز. (غیاث اللغات ) (فرهنگ نظام ). خلاصه ٔ هر چیز. اروند و صافی و بیغش هر چیزی . مغز و مایه وسط. (ناظم الاطباء). لباب هر موضوع . و خلاصه ٔ هر چیز. (القاموس العربی - عربی انگلیسی ) :
عوارض گوهر محسوس و جوهر زبده ٔ معقول
تنت تاریک همچون شب چو روحت روز شد تابان .

ناصرخسرو.


صواب من آن است که بر مواظبت و ملازمت اعمال خیر که زبده ٔ همه ٔ ادیان است اقتصار نمایم . (کلیله و دمنه ).
ملک جهان را نظام ، دین هدی را قوام
خواجه ٔ صدر کرام زبده ٔ پنج وچهار.

خاقانی .


او زبده ٔ جلال و چو تقدیر ذوالجلال
ناچیز را زروی کرامات چیز کرد.

خاقانی .


پس از زبده ٔ لطائف چهار اسطقس ، سه مولود در وجود آورد. (سند بادنامه ص 2). زبدةبمعنی خلاصه نام چندین کتاب است به عربی و فارسی در علوم گوناگون از آن جمله است : زبدة الاحکام فی اختلاف مذاهب الائمة الاعلام تألیف سراج الدین غزنوی متوفی 773هَ . ق .، زبدة الادراک خواجه نصیرطوسی ، زبدة الاعمال اسفراینی مختصر تاریخ ابوالولید ازرقی ، زبدة الطّب خوارزمشاهی ... رجوع به دائرة المعارف بستانی شود. || (زبده ٔ کلام ): جان کلام . اصل مطلب بدون زوائد و حواشی :
بس دراز است این حکایت تو ملول
زبده را گویم رها کردم فضول .

مولوی .


|| برگزیده .پسندیده و بهترین و خوبترین از هر چیزی . (ناظم الاطباء). افضل هر شی ٔ. (القاموس العصری عربی - انگلیسی ).نخبة. منتخب . سرآمد و بدین معنی است :
زبده ٔ دور عالمی ز آن چو نبی و مرتضی
بحر عقول را دری ، شهر علوم را دری .

خاقانی .


زبده ٔ کائنات ، زبده ٔ عالم و زبده ٔ انام که در القاب پیغمبر(ص ) آرند: خاتم انبیاء اصفیاء محمد مصطفی (ص ). (سندبادنامه ص 130).
اعیان و اقارب و زبده ٔ مواکب خویش را برسالت بخدمت سلطان فرستاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 293). در طی آن مرثیه نامه ، تقریر جمله ٔ خصال آن زبده ٔ رجال مندرج و مندمج است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 442). مرده را چون بسوزانند خاکستر او را در آن آب پاشند و آنرا زبده ٔ حسنات و طهره ٔ آثام و سیآت او دانند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 414). || (در تداول عامه ) مجرد. بدون عائله . (یادداشت مؤلف ). || (در تداول عامه ) بی بنه : سوار زبده . زبده سوار.(یادداشت مؤلف ).

زبدة. [ زُ دَ ] (اِخ ) دختر حارث . (منتهی الارب ). خواهر بشر حافی است او میگفت : گرانتر چیزی بنده را گناه است و آسان تر و سبک تر چیزی توبه . چرا این گران تر را با آن ارزانتر بدل نکنند. از زنان عابد و زاهد بغداد در قرن سوم . (اعلام النساء عمررضا کحاله ).


زبدة. [ زُ دَ ] (اِخ ) شهری است در روم از فتوحات ابوعبیده ٔ جراح . (از معجم البلدان ). از شهرهای ترکیه (روم قدیم ) که بدست ابوعبیده ٔ جراح گشایش یافت ونام آن در کتب فتوح آمده . (از قاموس الاعلام ترکی ).


زبدة.[ زَ ب َ دَ ] (ع اِ) کف گوشه ٔ دهن . (مهذب الاسماء). || پاره ٔ کف آب و پاره ٔ کف شیر. (دهار).


فرهنگ عمید

۱. پسندیده از هرچیز.
۲. (اسم، صفت ) [قدیمی] خلاصه، برگزیده.

واژه نامه بختیاریکا

( زِبده ) کره گاو


کلمات دیگر: