کلمه جو
صفحه اصلی

زمینی


مترادف زمینی : ارضی، بری، خاکی، خشکی

متضاد زمینی : آسمانی، بحری، دریایی، سماوی

فارسی به انگلیسی

terrestrial, territorial, overland, earthbound, earthly, earthy, geo-, ground, planetary

terrestrial, territorial, overland


earthbound, earthly, earthy, geo-, ground, overland, planetary, terrestrial


فارسی به عربی

ارضی , ترابی , دنیوی , زراعی

مترادف و متضاد

agrarian (صفت)
زمینی

earthly (صفت)
زمینی، خاکی

terrestrial (صفت)
زمینی، خاکی، دنیوی، این جهانی

territorial (صفت)
زمینی، محلی، داخلی، منطقه ای، ارضی

earthy (صفت)
زمینی، خاکی، دنیوی، خاک مانند، عاری از خیال

geocentric (صفت)
زمینی، دارای مرکزی در زمین

geomorphic (صفت)
زمینی، مانند کره زمین، شبیه به زمین

sublunar (صفت)
زمینی، دنیوی، این جهانی، واقع در زیر قمر

sublunary (صفت)
زمینی، دنیوی، این جهانی، واقع در زیر قمر

tellurian (صفت)
زمینی، خاکی

telluric (صفت)
زمینی، دارای تلوریوم

tellurous (صفت)
زمینی، دارای تلوریوم

terrene (صفت)
زمینی، خاکی، دنیوی

ارضی، بری، خاکی، خشکی ≠ آسمانی، بحری، دریایی، سماوی


فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به زمین ۱ - ارضی مقابل آسمان سماوی . ۲ - مخلوقات کره ارضی .
دهی از بخش قشم است در شهرستان بندر عباس واقع است .

لغت نامه دهخدا

زمینی. [ زَ ] ( ص نسبی ) منسوب به زمین. ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ) ( ناظم الاطباء ) :
زمینی به اصل آسمانی به فرع.
نظامی ( از آنندراج ).
|| خاکی. ترابی. ارضی. ( ناظم الاطباء ). ارضی. ( از فرهنگ فارسی معین ) ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || مقابل هوائی. مقابل درختی : سیب زمینی. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). || مقابل آسمانی. ( فرهنگ فارسی معین ) ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). که نوعی حقارت و پستی در آن ملحوظ است :
تن زمینی است میارایش و بفکن به زمین
جان سماوی است بیاموزش و بربر به سماش.
ناصرخسرو.
|| در شاهد زیر بمعنی زمین گیر آمده : جمعی که به سبب علت و مرض از جای بر نتوانند خاست و آن چنان کس را زمینی گویند. ( تاریخ قم ص 179 ). رجوع به زمین گیر شود.

زمینی. [ زَ ] ( اِخ ) دهی از بخش قشم است که در شهرستان بندرعباس واقع است و 224 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 89 ).

زمینی . [ زَ ] (اِخ ) دهی از بخش قشم است که در شهرستان بندرعباس واقع است و 224 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 89).


زمینی . [ زَ ] (ص نسبی ) منسوب به زمین . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء) :
زمینی به اصل آسمانی به فرع .

نظامی (از آنندراج ).


|| خاکی . ترابی . ارضی . (ناظم الاطباء). ارضی . (از فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || مقابل هوائی . مقابل درختی : سیب زمینی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || مقابل آسمانی . (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). که نوعی حقارت و پستی در آن ملحوظ است :
تن زمینی است میارایش و بفکن به زمین
جان سماوی است بیاموزش و بربر به سماش .

ناصرخسرو.


|| در شاهد زیر بمعنی زمین گیر آمده : جمعی که به سبب علت و مرض از جای بر نتوانند خاست و آن چنان کس را زمینی گویند. (تاریخ قم ص 179). رجوع به زمین گیر شود.

فرهنگ عمید

۱. مربوط به زمین.
۲. ساکن کُرۀ زمین.
۳. [مقابلِ درختی] آنچه رو یا زیر زمین کشت می شود: سیب زمینی.

دانشنامه عمومی

زمینی (آلبوم). زمینی (به انگلیسی: Earthling) آلبومی از هنرمند اهل بریتانیا دیوید بویی است که در سال ۱۹۹۷ میلادی منتشر شد.این البوم یکی دیگر از محصولات برجسته ی موسیقی و کارخانه ی دیوید بویی است همکاری هوشمندانه ی او با ترنت رزنر که خود بویی پایه گذار این سبک بود باعث شد مجموعه ای فوق مدرن و با صدا برداری خیره کننده ای باشه این البوم در چارت بریتانیا به عنوان خوش سلیقه ترین کرکترهای ساخته شد ه و مجموعه ی اوست ترک ام فرد ان امریکنز شاهکار این مجموع هنریست که ۵ تنظیم مختلف از جمله خود رزنر داره .
متن همهٔ ترانه ها توسط دیوید بویی نوشته و موسیقی همهٔ آنها توسط بویی, گابرلز و پلاتی, بجز ترانه هایی که اشاره شده، ساخته شده است.


کلمات دیگر: