مترادف ساماندهی : مرتب سازی، تنسیق، تنظیم
ساماندهی
مترادف ساماندهی : مرتب سازی، تنسیق، تنظیم
فارسی به انگلیسی
organization, reform
reform, regulation, logistics, organization, order, prosperity
فارسی به عربی
محاسبة
مترادف و متضاد
ساماندهی، دفتر داری
مرتبسازی، تنسیق، تنظیم
فرهنگ فارسی
دادن نظم و ترتیب، برخورداری از نضج یا رونق
پیشنهاد کاربران
بسامان کردن. ترتیب دادن . آراستن . مرتب کردن . نظم دادن. ( لغت نامه دهخدا )
رجوع به سامان شود.
رجوع به سامان شود.
منظم کردن
کلمات دیگر: