مترادف شب زنده داری : احیا، بیتوته، تهجد، سهر، شب بیداری، مبیت، مساهرت، یقظه
شب زنده داری
مترادف شب زنده داری : احیا، بیتوته، تهجد، سهر، شب بیداری، مبیت، مساهرت، یقظه
فارسی به انگلیسی
(all-night) vigil
vigil, watch
فارسی به عربی
سحر , صحوة
مترادف و متضاد
احیا، بیتوته، تهجد، سهر، شببیداری، مبیت، مساهرت، یقظه
چالاکی، مواظبت، مراقبت، احتیاط، بیخوابی، شب زنده داری، امادگی، گوش بزنگی، کشیک
بیخوابی، شب زنده داری، احیا، دعای شب
رد پا، احیاء، شب زنده داری، بیداری، شب نشینی، دنباله کشتی
مطالعه سخت، دود چراغ خوری، شب زنده داری
فرهنگ فارسی
عمل شب زنده دار بیدار بودن در شب خود را برای شب زنده داری آماده کردند .
لغت نامه دهخدا
شب زنده داری. [ ش َ زِ دَ / دِ ] ( حامص مرکب ) عمل شب زنده دار. شب بیداری. پاسبانی در شب.
فرهنگ عمید
بیدار بودن در شب، شب را به بیداری گذراندن.
جدول کلمات
احیا
پیشنهاد کاربران
تهجد
بیدارگری
شب رابیدارماندن وشب راباعبادات سپری کردن
کلمات دیگر: