کلمه جو
صفحه اصلی

شبانه


مترادف شبانه : شبانگاه، شب هنگام، شام

فارسی به انگلیسی

nightly, nocturnal, by night, overnight


nightly, overnight, nocturnal, by night

nightly, overnight, nocturnal


فارسی به عربی

لیلا , لیلی , لیلیا

مترادف و متضاد

شبانگاه، شب‌هنگام


شام


nightly (صفت)
شبانه، هر شب

overnight (صفت)
شبانه، در مدت شب

nocturnal (صفت)
شبانه، عشایی، واقع شونده در شب

vespertinal (صفت)
شبانه، عشایی، وابسته به شبکور، شامگاهی، شب بازشو، پرواز کننده در شب، مربوط به شب

vespertine (صفت)
شب پره، شبانه، عشایی، شامگاهی، شب بازشو، پرواز کننده در شب، مربوط به شب

۱. شبانگاه، شبهنگام
۲. شام


فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) منسوب به شب مربوط به شب : درس شبانه . ۲ - هنگام شب در شب : شبانه حرکت کرد . ۳ - هر چیز شب مانده که شبی بر آن گذشته باشد از آب و نان و جز آن . ۴ - پوشاک شب . ۵ - شام طعام شب . ۶ - وظیفه شب . ۷ - شرابی که در شب خورند.
بمعنی چوپان و شبان

فرهنگ معین

(شَ نِ یا نَ ) (ص مر. ) مربوط یا متعلق به شب ، در طول یک شب .

لغت نامه دهخدا

شبانه. [ ش َ ن َ / ن ِ ] ( ص نسبی ) منسوب به شب. متعلق به شب : باده شبانه. خواب شبانه. ( فرهنگ نظام ). مربوط به شب. هر چیز که نسبت به شب داشته باشد اعم ازآنکه در شب کاری کرده باشد یا واقعه ای بر او گذشته باشد. ( از فرهنگ رشیدی ) ( از انجمن آرا ) :
دام جهان است بر تو و خبرت نیست
گاهی مستی و گه خمار شبانه.
ناصرخسرو.
به دانش گرای و دراین روز پیری
برون افکن از سر خمار شبانه.
ناصرخسرو.
زندانی روز را شب آمد
بیمار شبانه را تب آمد.
نظامی.
برمیزند زمشرق شمع فلک زبانه
ای ساقی صبوحی درده می شبانه.
سعدی.
معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید.
حافظ.
می شبانه خور وخواب صبحگاهی کن
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن.
حافظ.
سحرگاهان که مخمور شبانه
گرفتم باده با چنگ و چغانه.
حافظ.
شوق لبت برد، از یاد حافظ
درس شبانه ، ورد سحرگاه.
حافظ.
|| هرچه شب بر آن گذشته باشد که عوام شبینه گویند. ( فرهنگ رشیدی ) ( فرهنگ نظام ). شبینه. هر چیز شب مانده که شب بر آن گذشته باشد از آب و نان و جزآن. ( ناظم الاطباء ) ( از استینگاس ). هر چیز شب مانده که شب بر آن گذشته باشد از آب و نان و امثال آن. ( از برهان ). چیزی که شب بر آن گذشته باشد. ( فرهنگ جهانگیری ) ( از رشیدی ). هر چه شب بر آن گذشته باشد چه شراب و چه طعام که عوام آن را شبینه گویند. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). || مخمور. ( فرهنگ نظام ). خمارآلوده و مخمور و مست. ( ناظم الاطباء ) ( از استینگاس ). مخمور. ( فرهنگ جهانگیری ). مخمور و خمارآلوده. ( برهان قاطع ). کسی که در شب بسیار شراب خورد و روز در حال اوآثار آن پیدا شود. ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ). کسی که در شب شراب خورده باشد. ( فرهنگ رشیدی ) :
تو شبانه می نمایی به بر که بودی امشب
که هنوز چشم مستت اثر خمار دارد.
امیرخسرو.
|| ( ق مرکب ) هنگام شب. ( فرهنگ نظام ) ( ناظم الاطباء ) ( استینگاس ). شب هنگام. مثال : فلان راحکومت میخواست بگیرد شبانه فرار کرد. ( فرهنگ نظام ) :
گرچه حلوای ما شبانه رسید
زعفرانش به روز باید دید.
نظامی.
طلسمی درفشنده در وی پدید

شبانه . [ ش َ ن َ / ن ِ ] (اِ) هر حافظ و نگهبان را گویند. (فرهنگ نظام ). نگاهدارنده و محافظت کننده و نگهبان . (ناظم الاطباء). حافظ و نگهبان را گویند عموماً. (برهان قاطع) (فرهنگ جهانگیری ). || شبان گله ٔ گوسفند. (فرهنگ نظام ). راعی که نگاهدارنده و محافظت کننده ٔ گوسفندان است . (برهان قاطع). شبان و حافظ و نگهبان . (انجمن آرا) (آنندراج ). حافظ ونگهبان گله ٔ گوسپند. (فرهنگ جهانگیری ) :
گفت با خود کزین شبانه ٔ پیر
شاهی آموختم زهی تدبیر.

نظامی .


من بدو داده حرز خانه ٔ خویش
خوانده او را نه سگ ، شبانه ٔ خویش .

نظامی .


چون گرگ بره ز میش بربود
فریاد شبانه کی کند سود.

نظامی .



شبانه . [ ش َب ْ با ن َ / ن ِ ] (ع اِ) طایری است خوش آواز. (غیاث اللغات ). || آتش افروزنده . (غیاث اللغات ).


شبانه . [ ش ُ / ش َ ن َ / ن ِ ] (اِ) چوپان و شبان . (از برهان ). رجوع به شبان و چوپان شود.


شبانه . [ ش َ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ) منسوب به شب . متعلق به شب : باده ٔ شبانه . خواب شبانه . (فرهنگ نظام ). مربوط به شب . هر چیز که نسبت به شب داشته باشد اعم ازآنکه در شب کاری کرده باشد یا واقعه ای بر او گذشته باشد. (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) :
دام جهان است بر تو و خبرت نیست
گاهی مستی و گه خمار شبانه .

ناصرخسرو.


به دانش گرای و دراین روز پیری
برون افکن از سر خمار شبانه .

ناصرخسرو.


زندانی روز را شب آمد
بیمار شبانه را تب آمد.

نظامی .


برمیزند زمشرق شمع فلک زبانه
ای ساقی صبوحی درده می شبانه .

سعدی .


معاشران ز حریف شبانه یاد آرید
حقوق بندگی مخلصانه یاد آرید.

حافظ.


می شبانه خور وخواب صبحگاهی کن
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن .

حافظ.


سحرگاهان که مخمور شبانه
گرفتم باده با چنگ و چغانه .

حافظ.


شوق لبت برد، از یاد حافظ
درس شبانه ، ورد سحرگاه .

حافظ.


|| هرچه شب بر آن گذشته باشد که عوام شبینه گویند. (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ نظام ). شبینه . هر چیز شب مانده که شب بر آن گذشته باشد از آب و نان و جزآن . (ناظم الاطباء) (از استینگاس ). هر چیز شب مانده که شب بر آن گذشته باشد از آب و نان و امثال آن . (از برهان ). چیزی که شب بر آن گذشته باشد. (فرهنگ جهانگیری ) (از رشیدی ). هر چه شب بر آن گذشته باشد چه شراب و چه طعام که عوام آن را شبینه گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). || مخمور. (فرهنگ نظام ). خمارآلوده و مخمور و مست . (ناظم الاطباء) (از استینگاس ). مخمور. (فرهنگ جهانگیری ). مخمور و خمارآلوده . (برهان قاطع). کسی که در شب بسیار شراب خورد و روز در حال اوآثار آن پیدا شود. (از انجمن آرا) (آنندراج ). کسی که در شب شراب خورده باشد. (فرهنگ رشیدی ) :
تو شبانه می نمایی به بر که بودی امشب
که هنوز چشم مستت اثر خمار دارد.

امیرخسرو.


|| (ق مرکب ) هنگام شب . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (استینگاس ). شب هنگام . مثال : فلان راحکومت میخواست بگیرد شبانه فرار کرد. (فرهنگ نظام ) :
گرچه حلوای ما شبانه رسید
زعفرانش به روز باید دید.

نظامی .


طلسمی درفشنده در وی پدید
شبانه در آن ژرف وادی رسید.

نظامی .


|| (اِ مرکب ) شرابی که در شب میخورند. (ناظم الاطباء) (استینگاس ). شرابی بود که در شب نوشند. (فرهنگ جهانگیری ) :
مست شبانه بودم و افتاده بی خبر
دی در وثاق خویش که دلبر بکوفت در.

انوری .


|| پوشاک شب . || شام و طعام شب . (ناظم الاطباء) (استینگاس ). || مزد شب . اجرت که در شب گیرند. || به شب افتادن . (از استینگاس ). اما جای دیگر دیده نشد.

فرهنگ عمید

۱. مربوط به شب.
۲. (قید) در هنگام شب.
۳. [قدیمی] هرچیز شب‌مانده؛ شبینه.


شبان؛ چوپان: ◻︎ گفت با خود کز این شبانهٴ پیر / شاهی آموختم زهی تدبیر (نظامی۴: ۷۲۰).


۱. مربوط به شب.
۲. (قید ) در هنگام شب.
۳. [قدیمی] هرچیز شب مانده، شبینه.
شبان، چوپان: گفت با خود کز این شبانهٴ پیر / شاهی آموختم زهی تدبیر (نظامی۴: ۷۲۰ ).

دانشنامه عمومی

شبانه (فیلم). شبانه فیلمی به کارگردانی و نویسندگی امید بنکدار و کیوان علیمحمدی و تهیه کنندگی عبدالرضا ساعتچی فرد ساخته سال ۱۳۸۳ است.این فیلم در دی ۱۳۸۸ بر روی پرده سینما رفته است.
داستان این فیلم دربارهٔ دختری به نام شبنم است که همراه دو دوستش، ساناز و خاطره به قصد گذراندن شبی خوش از خانه خارج می شود. اما اتفاق ناگواری که برای برادرش روی می دهد، حوادث تازه ای را برای او و دوستانش رقم می زند.
فیلم شبانه در بیست و چهارمین دوره جشنواره فیلم فجر (۱۳۸۵) در بخش بهترین فیلم اول کاندیدا مسابقات بوده است.
همچنین این فیلم در دهمین دوره جشن خانه سینما (۱۳۸۴) در بخش بهترین جلوه های ویژه (محسن روزبهانی) کاندیدا مسابقات بوده است.

واژه نامه بختیاریکا

شَو به شَو
شو مگدرت

پیشنهاد کاربران

شُبانه : شبان ، چوپان
من بدو داده حرز خانه خویش
خوانده او را نه سگ شُبانهٔ خویش
( هفت پیکر نظامی، تصحیح دکتر ثروتیان، ۱۳۸۷ ، ص 592 )


کلمات دیگر: