مترادف سازش : آشتی، اصلاح، توافق، سازگاری، سلوک، صلح، موالفت، مدارا، مصالحه، موافقت، هم دستی
متضاد سازش : ناسازگاری، بدسلوکی
composition, arrangement, agreement, compatibility, collusion
agreement, compromise, concord, concordance, harmony, modus vivendi, unity
آشتی، اصلاح، توافق، سازگاری، سلوک، صلح، موالفت، مدارا، مصالحه، موافقت، همدستی ≠ ناسازگاری، بدسلوکی
۱. سازگاری؛ سازواری.
۲. سازندگی.
۳. هماهنگی؛ توافق؛ موافقت.
۴. صلح؛ آشتی.
〈 سازش دادن: (مصدر متعدی)
۱. آشتی دادن؛ صلح دادن.
۲. هماهنگ ساختن.
〈 سازش کردن: (مصدر لازم) با کسی صلح کردن؛ آشتی کردن؛ رفع اختلاف کردن.