کلمه جو
صفحه اصلی

رواکد

فرهنگ فارسی

جمع راکد و راکده

لغت نامه دهخدا

رواکد. [ رَ ک ِ ] ( ع ص ،اِ ) ج ِ راکد و راکدة. ( از معجم متن اللغة ). ج ِ راکد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به راکد و راکدة شود : و من آیاته الجوار فی البحر کالاعلام. ان یشاء یسکن الریح فیظللن رواکد علی ظهره. ( قرآن 32/42 و 33 ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی رَوَاکِدَ: ثابت ها و پا بر جا ها (جمع راکده )
معنی یَظْلَلْنَ: دائماً می شوند- می مانند (از افعال ناقصه است که معنی اش با عبارت بعدش کامل می گردد.عبارت "فَیَظْلَلْنَ رَوَاکِدَ عَلَیٰ ظَهْرِهِ " یعنی : به روی آب ساکن و بیحرکت میمانند)
ریشه کلمه:
رکد (۱ بار)

ایستادن. . رواکد جمع راکد یا راکده است در «بحر». گذشت که ظاهراً مراد از رواکد نهرهای دریائی است به آنجا رجوع شود. رواکد فقط یک بار در قرآن آمده است.


کلمات دیگر: