هشیار ٠ آگاه ٠ کسیکه همیشه متنبه باشد و دارای غفلت نبود ٠
بیدار هوش
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
بیدارهوش. ( ص مرکب ) هشیار. آگاه. کسی که همیشه متنبه باشد و دارای غفلت نبود. ( ناظم الاطباء ) :
جهاندیده پیران بیدارهوش
چو گفتار گویند کردند گوش.
پسند آمدی مرزبان را بگوش.
که دیگر کس از خواب و خواب از سروش.
جهاندیده پیران بیدارهوش
چو گفتار گویند کردند گوش.
نظامی.
سخنهای سقراط بیدارهوش پسند آمدی مرزبان را بگوش.
نظامی.
همان بیند آن مرد بیدارهوش که دیگر کس از خواب و خواب از سروش.
نظامی.
کلمات دیگر: