کلمه جو
صفحه اصلی

مکبول

فرهنگ فارسی

بندی و اسیر . قید کرده و محبوس و اسیر

لغت نامه دهخدا

مکبول. [ م َ ] ( ع ص ) بندی و اسیر. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). بندی و در قید کرده و محبوس و اسیر.( ناظم الاطباء ). بند کرده و محبوس. ( غیاث ) ( از اقرب الموارد ). مکبل. ( محیطالمحیط ). و رجوع به مکبل شود. || خیرک مکبول و ماعذرک مقبول ؛ در مورد شخص شوم و قلیل الخیر گفته می شود. ( از اقرب الموارد ).


کلمات دیگر: