کلمه جو
صفحه اصلی

طازج

لغت نامه دهخدا

طازج. [ زَ ] ( معرب ، ص ) تازه. معرب است. ( منتهی الارب ). سخن راست و نیکو و پاکیزه. ( منتهی الارب ) ( قطر المحیط ). || خالص از هر چیزی. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بهاره همه نظر بدن


کلمات دیگر: