کلمه جو
صفحه اصلی

ضع

عربی به فارسی

گذاردن , قراردادن , به زور واداشتن , عذاب دادن , تقديم داشتن , تعبير کردن , بکار بردن , منصوب کردن , ترغيب کردن , استقرار , پرتاب , سعي , ثابت


فرهنگ فارسی

ریاضت دادن شتر و ماده شتر ریاضت نایافته را . یا کاری کردن و نیکو کردن .

لغت نامه دهخدا

ضع. [ ض َع ع ] ( ع مص ) ریاضت دادن شتر و ماده شتر ریاضت نایافته را. کلمه ای است که بدان شتران را تأدیب کنند. ( منتهی الارب ). || کاری کردن و نیکو کردن. ( زوزنی ).

پیشنهاد کاربران

قرار بده


کلمات دیگر: