ابن مضر از قبیله غوث است و ایشان بمادر خویش بجیله دختر صعب بن سعد العشیره منسوبند ٠
ضبیز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ضبیز. [ ض َ ] ( ع ص ) گرگ سخت حیله. || گرگ افروخته چشم. ( منتهی الارب ).
ضبیز. [ ض َ ] ( اِخ ) ابن مضر. از قبیله غوث است و ایشان بمادر خویش بجیلة دختر صعب بن سعد العشیرة منسوبند. ( عقد الفرید ج 3 ص 338 ).
ضبیز. [ ض َ ] ( اِخ ) ابن مضر. از قبیله غوث است و ایشان بمادر خویش بجیلة دختر صعب بن سعد العشیرة منسوبند. ( عقد الفرید ج 3 ص 338 ).
ضبیز. [ ض َ ] (اِخ ) ابن مضر. از قبیله ٔ غوث است و ایشان بمادر خویش بجیلة دختر صعب بن سعد العشیرة منسوبند. (عقد الفرید ج 3 ص 338).
ضبیز. [ ض َ ] (ع ص ) گرگ سخت حیله . || گرگ افروخته چشم . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: