( عالم آشوب ) ( صفت ) ۱ - بر هم زننده جهان . ۲ - معشوقی که مردمان را فریفته زیبایی خود کند : سخت زیبا و دلفریب .
عالم اشوب
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( عالم آشوب ) عالم آشوب. [ ل َ ] ( نف مرکب ) برهم زننده عالم. بمجاز آنکه مردمان را فریفته زیبائی خود سازد. بغایت زیبا. سخت خوش صورت و دلفریب :
پری پیکری بود محبوب من
بدو گفتم ای عالم آشوب من.
خوش آفتی است در پیش هنگامه جزا را.
پری پیکری بود محبوب من
بدو گفتم ای عالم آشوب من.
سعدی ( بوستان ).
گر در قیامتت هست این ناز عالم آشوب خوش آفتی است در پیش هنگامه جزا را.
عرفی.
فرهنگ عمید
( عالم آشوب ) ۱. برهم زنندۀ عالم.
۲. [مجاز] آن که مردم را فریفتۀ زیبایی خود می کند.
۲. [مجاز] آن که مردم را فریفتۀ زیبایی خود می کند.
کلمات دیگر: