کلمه جو
صفحه اصلی

جبذ

فرهنگ فارسی

کشیدن

لغت نامه دهخدا

جبذ. [ ج َ ] ( ع مص ) کشیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( تاج المصادر زوزنی ) ( ناظم الاطباء ). جَذب. ( اقرب الموارد ). و فی الحدیث «جبذنی من خلفی ». ( اقرب الموارد ). هیچیک از دو کلمه جبذ و جذب اصل ازبرای دیگری نیست ، زیرا هر دو بطور کامل صرف میشود ولی ممکن است هرکدام را که بیشتر بکار میرود اصل دانیم. ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). مقلوب جذب است. ( نشوءاللغةالعربیه ص 17 ) ( ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: