چراغسازی کردن . چراغ کردن . چراغ درست کردن . چراغ فراهم کردن .
چراغ ساختن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
چراغ ساختن. [ چ َ / چ ِ ت َ ] ( مص مرکب ) چراغسازی کردن. چراغ کردن. چراغ درست کردن. چراغ فراهم کردن :
غمش در کوچه تاریک دل دشوار می آید
چراغ از آه سازم تا براه او نهم آنجا.
غمش در کوچه تاریک دل دشوار می آید
چراغ از آه سازم تا براه او نهم آنجا.
شفای اصفهانی ( از ارمغان آصفی ).
رجوع به چراغ کردن شود.کلمات دیگر: